دانشگاه شیراز
مطالعه تطبیقی جنبشهای بنیادگرای دینی در ادیان ابراهیمی
مطالعه موردی سه جنبش هاردیم، اکثریت اخلاقی وطالبان
استاد راهنما:
دکتر حلیمه عنایت
آبان ماه 1393
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: کلیات
1ـ 1ـ مقدمه……………………………………………………………………………………………. 3
1ـ1ـ2ـ طرح مسئله………………………………………………………………………………. 12
1ـ1ـ 3ـ ضرورت و اهمیت تحقیق……………………………………………………………. 15
1ـ 1ـ 4ـ اهداف تحقیق…………………………………………………………………………. 18
بخش دوم: تحقیقهای پیشین
1ـ2ـ تحقیقهایِ انجام یافته………………………………………………………………….24
1ـ2ـ1ـ بنیادگرایی در تحقیقات خارجی………………………………………………….25
1ـ2ـ1ـ1ـ هاردیم در تحقیقات خارجی……………………………………………………28
1ـ2ـ1ـ2ـ اکثریت اخلاقی در تحقیقات خارجی……………………………………….30
1ـ2ـ1ـ3ـ طالبان در تحقیقهای خارجی………………………………………………..32
عنوان صفحه
1ـ2ـ2ـ تحقیقات داخلی……………………………………………………………………….34
1ـ2ـ2ـ1ـ هاردیم در تحقیقات داخلی……………………………………………………36
1ـ2ـ2ـ2ـ اکثریت اخلاقی در تحقیقات داخلی………………………………………36
1ـ2ـ2ـ3ـ طالبان در تحقیقات داخلی……………………………………………………………..38
بخش سوم: پیشینه نظری
1ـ3ـ پیشینه نظری………………………………………………………………………….42
1ـ3ـ 1ـ کاستلز…………………………………………………………………………………43
1ـ3ـ 2ـ گیدنز………………………………………………………………………………….45
1ـ3ـ 4ـ برایان اس ترنر…………………………………………………………………..46
1ـ3ـ 5ـ هرایر دکمیجیان……………………………………………………………….49
1ـ3ـ 6ـ ریچارد آنتون……………………………………………………………………50
2ـ3ـ چارچوب نظری…………………………………………………………………….54
2ـ3ـ1ـ سطح ایدئولوژیک……………………………………………………………..55
1ـ واکنش به حاشیهایسازی دین……………………………………………………55
2ـ گزینش گری…………………………………………………………………………..57
3ـ جهانبینی مبتنی بر دوگانه انگاری………………………………………….59
4ـ مطلقانگاری و خطاناپذیری……………………………………………………..61
عنوان صفحه
5ـ هزارهگرایی و موعودگرایی……………………………………………………….63
2ـ3ـ2ـ ویژگیهای سازمانی……………………………………………………….65
6ـ برگزینندگی…………………………………………………………………………….65
7ـ مرزهای بسیار روشن……………………………………………………………….66
8ـ سازمان مقتدر…………………………………………………………………………68
9ـ الزامهای رفتاری………………………………………………………………………70
بخش چهارم: روش شناسی
4ـ1ـ روششناسی……………………………………………………………………….73
4ـ1ـ 2ـ روش تحقیق………………………………………………………………….79
فصل دوم: تجزیه و تحلیل
بخش اول: هاردیم
2ـ1ـ هاردیم: (لرزان یا متوحش از خداوند)…………………………………..86
2ـ1ـ1ـ واکنش به حاشیهای سازی دین………………………………………..89
2ـ1ـ2ـ گزینش گری………………………………………………………………….94
2ـ1ـ3ـ جهان بینی مبتنی بر دوگانهانگاری………………………………..96
عنوان صفحه
2ـ1ـ4ـ مطلقانگاری و خطاناپذیری……………………………………………….98
2ـ1ـ5ـ هزارهگرایی و موعودگرایی………………………………………………..102
2ـ1ـ6ـ خود حق پنداری……………………………………………………………..107
2ـ1ـ7ـ مرزهای بسیار روشن……………………………………………………….109
2ـ1ـ8ـ سازمان مقتدر…………………………………………………………………112
2ـ1ـ9ـ الزامهای رفتاری………………………………………………………………116
2ـ1ـ10ـ جمعبندی……………………………………………………………………….121
بخش دوم: اکثریت اخلاقی
2ـ2ـ پیشینۀ بنیادگرایی در آمریکای شمالی…………………………………..124
2ـ2ـ1ـ اکثریت اخلاقی………………………………………………………………….126
2ـ2ـ2ـ واکنش به حاشیهای سازی دین………………………………………….132
2ـ2ـ3ـ گزینش گری…………………………………………………………………….137
2ـ2ـ4ـ جهان بینی مبتنی بر دوگانه انگاری…………………………………….140
2ـ2ـ5ـ مطلقانگاری و خطاناپذیری……………………………………………….142
2ـ2ـ6ـ هزارهگرایی و موعودگرایی…………………………………………………146
2ـ2ـ7ـ برگزینندگی یا خود حق پنداری…………………………………………………153
2ـ2ـ8ـ مرزهای بسیار روشن………………………………………………………..155
عنوان صفحه
2ـ2ـ9ـ سازمان مقتدر………………………………………………………………….157
2ـ2ـ10ـ الزامهای رفتاری……………………………………………………………..159
2ـ2ـ11ـ جمع بندی………………………………………………………………………161
بخش سوم: طالبان:
2ـ3ـ طالبان…………………………………………………………………………………166
1ـ پیشینه و بستر فکری طالبان……………………………………………………..169
2ـ گروه القاعده……………………………………………………………………………173
2ـ3ـ1ـ واکنش به حاشیهای سازی دین……………………………………….175
2ـ3ـ2ـ گزینش گری………………………………………………………………….178
2ـ3ـ3ـ جهان بینی مبتنی بر دوگانه انگاری………………………………..182
2ـ3ـ4ـ مطلقانگاری و خطاناپذیری……………………………………………184
2ـ3ـ4ـ1ـ اصالت حرمت در مستحدثات………………………………………185
2ـ3ـ4ـ2ـ تاکید بر ظواهر شریعت……………………………………………….186
2ـ3ـ4ـ3ـ خشونت در اجرای احکام…………………………………………..188
2ـ3ـ5ـ هزارهگرایی و موعودگرایی………………………………………………190
2ـ3ـ6ـ برگزینندگی(خود حق پنداری)……………………………………….192
2ـ3ـ7ـ مرزهای بسیار روشن…………………………………………………….195
عنوان صفحه
2ـ3ـ8ـ سازمان مقتدر……………………………………………………………..197
2ـ3ـ9ـ الزامهای رفتاری………………………………………………………….204
2ـ3ـ10ـ جمع بندی…………………………………………………………………206
فصل سوم: بحث و نتیجه گیری
بخش اول: یافته های تطبیقی تحقیق
3ـ 1ـ یافته های تطبیقی تحقیق……………………………………………….212
3ـ 1ـ1ـ واکنش به حاشیهایسازی دین…………………………………….214
3ـ 1ـ2ـ شاخه اول: گزینشگری……………………………………………..216
3ـ 1ـ3ـ شاخه دوم: مرزهای روشن………………………………………223
3ـ 1ـ4ـ شاخه سوم : خودحقپنداری………………………………….226
3ـ 1ـ5ـ موعودگرایی و هزاره گرایی………………………………………229
بخش دوم: جمع بندی
3ـ2ـ جمع بندی…………………………………………………………………..232
عنوان صفحه
بخش سوم: بحث
3ـ3ـ بحث………………………………………………………………………………….238
1ـ استراتژی انزوا………………………………………………………………………….240
2ـ استراتژی غلبه………………………………………………………………………..241
3ـ استراتژی آفرینش…………………………………………………………………243
3ـ3ـ1ـ پیشنهادهای تحقیق………………………………………………………244
منابع………………………………………………………………………………………….246
فصل اول
کلیات
1ـ کلیات
1ـ 1ـ مقدمه:
جنبشهای اجتماعی[1] ممکن است در هر زمینه و شاخهای از زندگی اجتماعی و در هر جامعهای در هر گوشه ای از جهان پدید آیند. اهمیّت جنبشهای اجتماعی به ویژه از آن روست که میتوانند منشأ تغییرات اجتماعی شوند. هر جا جنبش موفقی برآمده، به دنبال آن تغییری پدیدار شده است. در دو قرن گذشته، میتوان جنبشهایی اجتماعی را سراغ کرد كه موجب تغییرات مهمی در جهان شده اند، مانند جنبش صنعتی. نیز جنبشهایی وجود دارند كه چه بسا تغییراتی در همین سطح را در جهان ایجاد کنند، مانند جنبش زنان(زاهد، 1389: 1).
گیدنز[2] معتقد است كه مطالعه در مورد جنبشهای اجتماعی در رشتةی علوم اجتماعی مشخصاً در مقایسه با نوشتههای گسترده در مورد شاخههای مختلف و وسیع “نظریه سازمانی” دست كم گرفته شده است و در قرنی كه انقلابها و برخورد نظریه های مختلف پیرامون تغییرات اجتماعی افراطی چنین برجسته است، برای این كمكاری توجیه قانع كنندهای وجود ندارد (گیدنز 1984، 203). با توجه به این که ما در اواخر قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم شاهد بروز و شکل گیری جنبشهای مختلفی هستیم، به ویژه جنبشهایی که در مقابل مدرنیته و فرایند جهانی شدن شکل گرفتهاند، پرداختن به این موضوع اهمیّتی بسیار مییابد. بهویژه جنبشهای بنیادگرای دینی[3] که خود را کاملاً در مقابل تمدن مدرن و جریان جهانی شدن[4] یا جهانی سازی[5] قرار دادهاند.
به نظر میرسد که فرایند جهانی شدن بستر مناسبی برای توسعه گونه های مختلف بنیادگرایی فراهم کرده است. فرهنگهای ملی و محلی مختلف و درگیری آنها با یکدیگر و واکنشهایی که آنها به یکدیگر نشان می دهند می تواند زمینه ساز بروز انواع متفاوتی از بنیادگرایی شود (کاستلز، 1385: 22). با توجه به این که جنبشهای بنیادگرا همگی در واکنش نسبت به بستر تاریخی و دینیِ بومی خود به وجود آمدهاند و پویایی ویژهای دارند، میتوان آنها رادر شمار جنبشهای اجتماعی آورد.
ویلسون[6] در کتاب خود تحت عنوان رفتار جمعی، جنبشهای اجتماعی را به سه گروه تقسیم می کنند: جنبشهای «مبتنی بر ارزش»، «مبتنی بر قدرت» و «مبتنی بر مشارکت». ویلسون در این باره میگوید:
«جنبشهای اجتماعیِ مبتنی بر ارزش آن جنبشهایی اند که به سببِ اعتقاد به ارزشِ برنامهشان برای تغییر حمایت میشوند. … جنبشهای مبتنی بر قدرت جنبشهایی اند که به دنبال به دست آوردن قدرت، مرتبه یا شناخته شدن اعضایشان اند. … جنبشهای مبتنی بر مشارکت به دنبال ارضاء اعضایشان از طریق ابراز و نمایش خود اند» (ویلسون،1973: 17-16).
از دیدگاه اسملسر[7] دو نوع جنبش وجود دارد. یکی جنبش مبتنی بر هنجار و دیگری جنبش مبتنی بر ارزش. «جنبش مبتنی بر هنجار کوششی است برای جایگزین کردن، حفاظت کردن، جا انداختن یا ایجاد کردن هنجارهایی به عنوان اعتقاد عمومی». «جنبش مبتنی بر ارزش کوششی جمعی است برای جایگزین کردن، حفاظت کردن، جا انداختن یا ایجاد کردن ارزشهایی به عنوان اعتقاد عمومی». « جنبشهای مبتنی بر هنجار جنبشهای اصلاحی اجتماعی را پوشش میدهد و جنبشهای مبتنی بر ارزش شامل انقلابهای سیاسی و دینی، به وجود آمدن یک فرقه و جنبشهای ملی، محلی، مسیحی، معتقد به سلطنت هزار سالۀ مسیح، ایدهآل و فرهمند هستند» (اسملسر،1962: 313-270). با توجه به این تعاریف به نظر میرسد که جنبشهای بنیادگرا جنبشهای مبتنی بر ارزش باشند.
اما بحث از بنیادگرایی قبل از هر چیز مستلزم تاملات نظری/ روششناختی است. وقتی از بنیادگرایی صحبت میکنیم از چه و دربارۀ چه کسانی سخن میگوییم؟ آیا بنیادگرایی، که به عنوان واژه نخست در بستر پروتستانیسم آمریکایی پیدا شد، به مسیحیت محدود است یا به همان میزان در ادیان بر آمده از خاور نزدیک همچون یهودیت و اسلام نیز وجود دارد؟
چنان که ماکس وبر[8] در ابتدای قرن حاضر توضیح داد، برای مفهومسازیِ واژهی بنیادگرایی نیز میتوان رویدادها، حوادث، نوشتهها و… را در یک دوره زمانی مشخص گردآورد و از یک سازهی ذهنی، یا آنچه وبر نوع آرمانی[9] مینامد، سخن گفت. برای شناخت پدیدهای چون بنیادگرایی، ضرورتاً باید برخی داده ها را گلچین کرد و مقدم داشت و برخی را نادیده گرفت. بنابراین، طبق تلاش های تحقیقاتی جدی (کاپلان[10]،1987 بروس لارنس[11]، 1989، مارتی و اپل بی[12]،1991)، ارائه تعریفی جامع از واژهای چون بنیادگرایی بسیار دشوار است. فاندامنتالیسم[13] مانند همه واژه هایی که به ایسم ختم میشوند یک نوعِ آرمانی یا یک سازهی ذهنی است؛ بر این اساس، در مواجهه با چنین واژه هایی، باید تحقیق خود را با پرسشهایی دربارۀ ویژگی های این مفهوم آغاز کنیم.
از مهمترین تلاش هایی که برای توضیح ماهیت جنبشهای بنیادگرا به عمل آمده است، محققان مسائل مفهومی و روششناختی را مطرح کرده اند. این نویسندگان با طرد رویکرد ذات گرایانه به این اعتبار که به دنبال مجزا کردن ویژگیهای جوهری و ذاتی مشترک جنبشهای بنیادگراست، با اشاره به مباحث ویتگنشتاین[14] ترجیح می دهند از «شباهت خانوادگی» جنبشهای بنیادگرا سخن بگویند. در همین راستا در رابطه با مسأله کاربرد واژهی بنیادگرایی به شکل میان فرهنگی، محققان دانشگاه شیکاگو که طرح وسیع «پروژه بنیادگرایی» را در پیش گرفتند، جلد اول آن را با عنوان «انواع مشهود بنیادگرایی» با رویکردی متکثر و میانفرهنگی به تعریف بنیادگرایی اختصاص دادهاند. مارتین مارتی و اسکات اپلبی به منظور فاصله گرفتن از رویکرد ذاتگرایانه، به جای ویژگیهای جوهری، از شباهت خانوادگی این مفهوم بحث کرده اند(مارتی،1991: 843-814).
طبق دیدگاه آنها، هنگامی که از بنیادگرایی سخن به میان می آید منظور گروههایی دینی است که در واکنش به بحرانی ظاهر میشوند، بحرانی که به تصور آنان هویت گروهیشان را تهدید می کند؛ خود را درگیر با مجموعه ای از «دیگران» شامل پیروان دنیویشدن[15]، نوگراها، ناسیونالیستهای این جهان باور و نمادهای مدرن و دنیوی میبینند که توسط مدافعان این ارزشها ایجاد شده است؛ همواره مترصد اند تا به گونه ای «دیگران» را شیطانی جلوه دهند؛ اغلب رویدادهای تاریخی را بخشی از یک الگوی بزرگ و رستاخیزشناسانه میدانند که در پرتو آن همه چیز در جهت هدف غایی مورد نظر آنها پیش میرود؛ هر گونه خودآگاهی تاریخی را رد می کنند؛ برای محافظت از خود در برابر بیگانگان، مرزهای فرهنگی، ایدئولوژیک و اجتماعی محکمی دور خود میکشند؛ اندیشه و عملشان بر پیروی محض از رهبر کاریزماتیک استوار است که در عینحال مفسر متون کلاسیک دینی آنها است (مارتی، 1991: 822-820).
مارتی و اپلبی ضمن جمع بندی یافته های خود، بنیادگرایی را چنین توصیف می کنند:
گرایش و عادتی ذهنی در میان اجتماعات دینی، که به لحاظ الگویی در اشخاص و جنبشهای خاص متجلی می شود، اشخاص و جنبشهایی که خود را استراتژی یا مجموعه ای از استراتژیها میدانند که به واسطۀ آنها معتقدان مصیبتزده سعی می کنند از هویت مستقل و خاص گروهی خود محافظت نمایند. با این احساس که در دوران معاصر هویت آنها تهدید شده است، سعی می کنند با استخدام مجموعه ای از دکترین، باورها و رفتارها از گذشتهی مقدس خود، آن را مستحکم کنند. این بنیادهای بازیابی شده، در سایهی عملگراییای زیرکانه، پالایش، تعدیل و تأیید شدهاست و به عنوان سدی محکم در برابر تعدیات دیگرانی قرار میگیرد که میخواهند مومنان را به ورطهی بیدینی و فضای فرهنگی اجتماعی غیر دینی بکشانند. (همان: 835)
بروس لارنس در مطالعات خود، مطرح می کند که واژه بنیادگرایی را میتوان در مورد جنبشهای غیرمسیحی نیز به کار برد، «مشروط بر آنکه به ویژگیهایی از این جنبشها توجه شود که حاصل جمع آنها کارآمدتر از کارکرد پراکنده و مورد ادعای آنها باشد.» لارنس در مییابد که بنیادگرایی به بهترین وجه در قالب ایدئولوژی دینی تصویر شده است، مفهومی دال بر مجموعه ای از باورها، نگرشها و مفروضات قطعی و غیرقابل پرسش که مجموعاً موجب شکل گیری چارچوبی می شود که قابلیت طرح همه پرسشهای دیگر در آن وجود دارد (لارنس، 1989: 95)
لارنس تأکید خاصی بر خصلت در اقلیتبودن و روحیهی مبارزهجویی و اپوزیسیونی گروههای بنیادگرا دارد. از نظر لارنس، تنها و محکمترین مخرج مشترک آنها مخالفت با جریانها و نهادهایی است که طرفدار ارزشهای روشنگری بوده و پرچم این جهان باوری یا مدرنیسم را تکان میدهند» علاوه بر این، تنفر و ترس از مدرنیسم، فصل مشترک ادبیات بنیادگرایی است. (همان، 5)
وی معتقد است که جنبشهای بنیادگرا در برخی ویژگیها با یکدیگر اشتراک دارند: 1ـ غالباً متشکل از «مردان نخبهی درجه دو» اند که تحت زعامت رهبر کاریزماتیک فعالیت می کنند؛ 2ـ از فرهنگ گفتمانی تکنیکی، نظیر هلاخای یهود یا شریعت اسلامی بهره میجویند؛ 3ـ ادعای مطلق بودن و تابعیت بیچون و چرا از متن مقدس را دارند و صلاحیت دریافت معانی متون مقدس را در انحصار گروهی از رهبران برگزیده میدانند.
از نظر لارنس، پرسشهایی که تعیین کننده یک جنبش بنیادگرا است از این قرار است: آیا آنها اقلیتی طرفدار آرمانگرایی موجود در متون مقدس و مخالف نظم موجود اند؟ آیا رهبران آنها متشکل از مردان نخبهی درجه دو اند که از طریق ایدئولوژی دینی به یکدیگر پیوند خورده و از یک زبان تکنیکی مخصوص به خود بهره میگیرند؟ علی رغم ادعاهای آنها درباره پیشینههای دور و نزدیکشان، آیا بنیادگرا بودن آنها صرفاً از این رو است که با ایدئولوژیهای عصر مدرن مخالفند؟ (همان ،236)
در تعریف مفهوم بنیادگرایی، لیونل کاپلان رویکرد نسبتاً متفاوتی در پیش گرفته است. همگام با مارتی، اپلبی و لارنس درباره پوچ بودن تعریف جوهرگرا، او نیز مانند لارنس بر آن است که جنبش بنیادگرا را باید به واسطۀ اهمیت «دیگران»ی تعریف کرد که چنین جنبشی دائماً در تضاد و درگیری با آن است. با وجود این که وی بنیادگرایی را پدیدهای مدرن میداند، هشدار میدهد که مبادا بنیادگرایی و مدرنیته را دوقلوهای متضاد بدانیم. در عوض، او معتقد است که باید بنیادگرایی و مدرنیته را در رابطه دیالکتیکی با یکدیگر دانست. (کاپلان،1987: 9)
رویکرد دیگر به این مسئله را جاناتان وبر[16] طرح کرده است. او به جای بنیادگرا خواندن جنبشهای مذکور با توجه به ویژگیهایشان، میگوید باید بر چگونگی کاربرد این واژه از سوی کسانی که دیگران را بنیادگرا میخوانند تکیه کنیم. علاوه بر این، او معتقد است که باید در میان بنیادگرایان توجه خود را به ساختارهای ایدئولوژیکی معطوف کنیم که منتج به بنیادگرایی میشوند و همچنین به شرایط خاصی توجه کنیم که موجب کاربرد این مقوله شده است. خواه این را پاسخی به مدرنیته بدانیم یا بازتحکیم انگارههای راست دینی سنتی که اصحاب مدرنیته برای توضیح شفاف و هنجارمند مواضع خود آنها را بنیادگرا شناختهاند. از نظر وبر، امتیاز این رویکرد این است که به جای تمرکز بر خود، بر دیگری تاکید می کند و هویت خود را با استعانت از مقولهبندی بیرونی شکل میدهد ( وبر،1987: 97).
بسیاری از جنبشهای بنیادگرایی که پژوهشگران در باب آنها تحقیق کرده اند به این ایده اسطورهای باور دارند که در یک مقطع زمانی خاص در گذشته، مسایل و تعارضهایی که جامعه مدرن را به ستوه آورده ( مسائلی از قبیل اعتیاد به مواد مخدر و الکل، بیبندوباری جنسی، اعمال جنایتکارانه و آزار کودکان) بسیار کمتر از زمان حال بوده است. بنیادگرایان مسلمان تمایل دارند که این عصر طلایی را همان دوره تاریخی تلقی کنند که حضرت محمد (ص) و جانشینان بلافصل وی، زمام حکومت را در دست داشتند؛ هر چند که در حافظۀ جمعی مسلمانان، این دوره معصومیت و آرامش به دوران پیشااستعماری نیز پیوند خورده است.(آرمسترانگ[17]،2000: 33)
بنیادگرایان آمریکایی، دهۀ 1950 را عصر ایدهآل و طلایی خود تلقی می کنند؛ دهۀ پس از پیروزی آمریکا در جنگ جهانی دوم و پیش از سرخوردگیهای ناشی از جنگ ویتنام و شورش جوانان دهۀ 1960 ( که همراه با گسترش مواد مخدر، سکس و راک اندرول[18] بود.) اما بنیادگرایان آمریکایی، مثل بنیادگرایان اسلامی، به دورهای تاریخی نظر دارند که از آن منشا و ریشه گرفتهاند. برای بنیادگرایان آمریکایی[19] این دوره عبارت است از دورۀ انقلاب آمریکا، انقلابی که تصور می شود پدران بنیادگذارش مسیحیان خداترسی بوده اند(کاپلان،1987: 63).
برخی از بنیادگرایان یهودی[20] در این زمینه به دوران داوود و دوران سلیمان، سازنده معبد نخست در اورشلیم، بازمیگردند. از نظر آنان، احیا و بازسازی این معبد، مستلزم نابودی دو عبادتگاه مسلمانان است: یکی «قبة الصخره» و دیگری «مسجدالاقصی» که پیامبر اسلام از آنجا معراج کرده است. بنیادگرایان یهودی دیگری از نوع هاردیم[21] و اعضای فرقه حاسیدی[22] به یک دوران تازهتر نظر دارند. اینان، که کتهای فراک (بلند) میپوشند و کلاههای لبه پهن بر سر میگذارند مثل اجداد خود در گتوهای[23] اروپای شرقی در سده هیجدهم موهای سر و صورت خود را بلند می کنند و به دنبال حفظ یکپارچگی و خودگردانی جوامع خود بر اساس هلاخا[24] هستند. گروههای راست کیش یهودی که به شدت پایبند اجرای هلاخا هستند به واسطۀ امتناع بنیادگرایانه از ترک وضع تبعید دچار محدودیتهای بسیاری شده بوده اند؛ آن هم مدتها پیش از این که آزارهای یهودیستیزانه ای که باعث بازگشت آنان به گتوهای اروپای شرقی شد آغاز شده باشد. آنان در پی وقوع هولوکاست به فلسطین انتقال داده شدند، اما این انتقال بیشتر از سر ضرورت بود تا از سر انتخاب. نحوۀ برخورد این گروه از یهودیان بنیادگرا با حکومت صهیونیستی اینجهان باور حاکم بر اسراییل طیفی را شامل می شود که یک سر آن عدم شناسایی رسمی این حکومت و سر دیگر آن همکاری و سازش با این حکومت است(بائومل[25]،2006: 12).
در این تحقیق، با توجه به چارچوب نظری انتخاب شده، تعریف آلموند[26] از بنیادگرایی دینی را به عنوان تعریف ابتدایی میپذیریم. بنیادگرایی الگویی قابل تشخیص از مبارزۀ دینی است، که به وسیله معتقدین واقعی به کار میرود تا جلوی فرسایش هویت دینی را بگیرد و باعث تقویت مرزهای اجتماعات دینی شود و تلاش می کند جایگزین با ارزشی برای رفتارها و نهادهای دنیوی فراهم کند. همچنین پاداش فداکاری اعضای جنبشهای بنیادگرا معمولاً از طریق رهبران به جهان آخرت موکول می شود (آلموند،2003: 17-14).
بهنظر میرسد بنیادگرایی یک پدیدۀ دینی ـ فرهنگی جهانی است، که امروزه تبدیل به یک نگرانی در عرصه جهانی شده است. واقعهی یازدهم سپتامبر 2001 دوباره به بسیاری از جامعهشناسان یادآوری کرد که دین مسئلهای مهم در دوران معاصر است (امرسون[27]،2010: 73). و گویا جامعه شناسی دین بعد از آغاز قرن بیست و یکم و پرداختن به بحث بنیادگرایی و تروریسم دوباره احیا شد. در واقع بنیادگرایی و تغییر ادیان در بستر جهانیشدن موضوع اصلی تحقیقات جامعهشناختی در دهههای 1990 و 2000 شده است و نظریه پردازان برجستهای در جامعه شناسی دین آثاری را در این زمینه نوشته اند مثل: بنیادگرایی (بروس[28]،2000)، بنیادگرایی جهانی (لکنر[29]،1993)، جنگ مقدس: ظهور بنیادگرایی مسیحی، یهودی و اسلامی (هایرو[30]،1989)، دین و جهانی شدن (بیر[31]،2006)؛ بنابراین، جامعه شناسی دین به عنوان حوزهای از تولید دانش و روشی برای تفکر درباره فهم تجربههای دینی انسان در سالهای اخیر به شکل خاص درگیر مسئله بنیادگرایی دینی است.
پیش از پرداختن به بنیادگرایی به عنوان مسئلهای اجتماعی، بد نیست که به ریشه های تاریخی این واژه بپردازیم. واژه «بنیادگرایی» در اوایل سدۀ بیستم میلادی، در کالیفرنیای جنوبی، یکی از پرشتابترین مناطق آمریکا از حیث توسعه اقتصادی، پدیدار شد. درست در همان مکان و زمانی که صنعت فیلمسازی هالیوود در حال شکوفایی بود، پدران بنیادگرایی مسیحی در حال ظهور بودند. میلتون و لیمن استیوارت[32]، دو برادر مسیحی مومن که از راه استخراج و فروش نفت در کالیفرنیا ثروت هنگفتی اندوخته بودند، در سال 1910 برنامۀ پنج سالهای را برای حمایت مالی از تولید و چاپ مجموعه ای از جزوههای دینی جهت نشر مجانی میان گروههای زیر در سرتا سر جهان آغاز کردند: کشیشهای پروتستان، انجیلگراها، مبلغان دینی، استادان الهیات دانشگاهها، دانشجویان رشته الهیات، دبیران نهادهای دینی، مسئولان کلاسهای تعلیمات دینیِ کلیساها در روزهای یکشنبه، کارکنان کلیساها و ویراستاران ناشران کتابهای دینی.
جزوههای نام برده شده، که زیر عنوان بنیادها:گواهیحقیقت[33] به قلم تعدادی از علمای سرشناس دینی آمریکایی و بریتانیایی نوشته شده بود، یک هدف را دنبال میکرد و آن متوقف ساختن چیزی بود که برادران استیوارت و گردآوردندگانشان از آن به عنوان «زوال باورهای بنیادین مسیحیت پروتستان» یاد میکردند. این باورهای بنیادین عبارت بود از: خطاناپذیری انجیل؛ خلق مستقیم کائنات و بشریت از هیچ توسط خداوند (برعکس آن چیزی که در نظریه داروین بیان شده)؛ واقعیت داشتن معجزه؛ تولد عیسی (ع) از مادر باکره؛ واقعیت داشتن تصلیب عیسی (ع) و زنده شدن جسمانی وی؛ تاوان کشیدن مسیح به جای انسانهای گناهکار (آموزهای که بر اساس آن مسیح مرد تا گناهان انسانها در درگاه خداوند بخشیده شود)؛ و بازگشت قریبالوقوع عیسی (ع) برای قضاوت و حکومت بر جهان.
در نهایت حدود سه میلیون نسخه از جزوهی بنیادها: گواهیِ حقیقت در هر دو سوی اقیانوس اطلس منتشر شد. پسوند «گرا» را کرتیس لی لوز[34] در سال 1920 به آخر واژۀ بنیاد افزود. او اعلام کرد که بنیادگرایان کسانی اند که آمادگی شرکت در نبرد بزرگ برای احیا و پاسداری «بنیادها» را دارند. (روتون[35]،1391: 27-24) (مارسدن[36]،2006: 17-13)
1ـ1ـ2ـ طرح مسئله:
تا میانۀ دهۀ 1970 این تصور فراگیر وجود داشت که سیاست دارد از دین جدا می شود و همچنان که جوامع صنعتیتر میشوند، باور و عمل دینی هم بیشتر به حوزه اندیشهها و فعالیتهای شخصی و خصوصی محدود خواهد شد. زوال اهمیت سیاسی و اجتماعی دین در غرب ریشه در سنتهای علوم اجتماعی داشت که از اندیشه های چهره های شاخصی مثل کارل مارکس[37]، امیل دورکیم[38] و ماکس وبر[39] نشأت گرفته بود. همگی این عالمان، هر یک به شیوهای متفاوت اصرار داشتند که دنیوی کردن[40] عنصر ریشهای در مدرنیزه کردن جامعه است. ماکس وبر تصور میکرد که فرایندهای صنعتگری مدرن، که از نظر وی مشخصۀ اصلیاش عبارت بود از روابط کارکردی شخصیزدایی شده و افزایش اداری شدن، اگر نه به سوی مرگ نهایی خدا، دست کم به سمتِ افسونزدایی از جهان حرکت می کند. او معتقد بود نیروهای قدسیای که جهانهای قرون وسطایی را پی ریزی کرده بودند، اسطورهزدایی خواهند شد (مک کارتی[41]،2003: 101 ).
انقلاب ایران در سال 1979 به جد به خِرد قراردادی فوق صدمه زد و درستیِ آن را زیر سئوال برد. تا اوایل دهه 1980 روشن شده بود که کوشندگی دینی در اصل محدود به جهان اسلام نیست و جنبشهای تازهِ سیاسیشده در عمل، در هر سنت دینی عمدهای پا میگیرد. راست جدید مسیحی مرزهای جدایی کلیسا و حکومت را که همواره در یک مسیر دنیوی سیر کرده بود، به چالش کشید و هر از گاه آن را محک میزد. فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی به مثابۀ احیای بارز دینپرستی همگانی تلقی شد، و آمریکای لاتین و مناطقی از آفریقا در معرض تغییر شکلهای دینی گستردهای قرار گرفتند؛ طوری که پنجاههگرایی داشت جای کاتولیکگری را به عنوان یک سنت دینی غالب میگرفت. با توجه به این که ژاپن و کرهجنوبی (پیشرفته ترین اقتصادهای صنعتی آسیا ) در ردههای بالای فهرست کشورهای پشتیبان جنبشهای دینی نو قرار دارند، فقط اروپای غربی و استرالیا ( یا به قول مارتین مارتی، «کمربند یخی معنوی») همساز با نظریۀ اضمحلال تقدس همگانی باقی ماندهاند؛ نظریهای که با اعتمادبهنفس بسیار از سوی پدران بنیادگذار اجتماعی مدرن پیش بینی شده بود(روتون،1391: 212-210).
در شرایطی که دین یا تمایزهای دینی عنصری حیاتی در بنای هویت ملی یا در جایی ست که احساسات دینی در مسیر نبرد علیه استعمارگری تحریک می شود؛ مثلاً در کشورهای جهان سوم دین و همچنین زبانآوری دینی توانسته ابتکار عمل در بسیج و تهییج افراد را بدست بگیرد. به همین دلیل، نظریه های متعددی برای توضیح و تبیین استمرار یا احیای اخیر دین ارائه شده است. در این نظریهها، بنیادگرایی دینی بخشی ریشهای به شمار میآید.
از آن جا که جهتگیری هر جنبش به لحاظ سیاسی، فرهنگی و دینی وابسته به نظامها و زیرنظامهای جامعه است، توجه به عوامل، فرصتها و محدودیتهای ساختاری که بر ظهور و شکل گیری این جنبشها اثر داشته است اهمیت اجتماعی این جنبشها را مشخص می کند. پرداختن به زمینه اجتماعی مشترک این جنبشها و بررسی عواملی که باعث می شود مردم برای رسیدن به اهدافشان به سراغ رهبران دینی روند به خوبی می تواند بنیادگرایی را به عنوان مسألهای اجتماعی معرفی کند.
یکی از مشکلات پیش رو برای بررسی پدیده بنیادگرایی دینی تعریف و ایضاح مفهومی آن است. همانطور که در قسمت آغازین بیان شد، بنیادگرایی مفهومی است با پیشینه و بستر مسیحی پروتستان که امروزه به راحتی برای جنبشهای دینی در ادیان مختلف استفاده می شود. بنابراین، این سئوال به وجود می آید که آیا میتوان این مفهوم را برای جنبشهای مشابه در ادیان دیگر بهکار برد.
نکته دیگر غلبه تعریفهای سردستی و رسانهای از این پدیده، بهویژه بعد از حملات یازده سپتامبر است(بیر،2006: 156) (هیروت[42]،2009: 13) (میلتون[43]، 2005: 16). به همین دلیل، گاهی از اوقات اصطلاح بنیادگرایی برای گروههایی به کار میرود که دین را بسیار جدی میگیرند، یا دین در دیدگاه آنها نقش پررنگی بهویژه در عرصۀ عمومی دارد یا به بیخطایی متنی مقدس معتقد اند اما با شیوه های بنیادگرایانه کاملاً بیگانهاند. این اصطلاح همچنین ممکن است برای افرادی استفاده شود که از نظر دینی با ایمان اند، یا افرادی که مشتاق به انجام دادن عملی بازدارنده براساس اعتقادات راسخ دینی خویش اند. بنابراین، نه تنها مسیحیان معتقد در آمریکا و مسلمانان القاعده بنیادگرا خوانده میشوند، بلکه گروههای نوجوانی که برای پاککردن اشعار، آهنگها و ویدئوها از اصطلاحات و صحنههای مستهجن راهپیمایی می کنند یا گروه والدینی که خواستار محدودیتهای اینترنت در مدارس هستند را نیز میتوان بنیادگرا خواند. حال، این سئوال به وجود میآید که ویژگیهای جنبش بنیادگرا و فرد بنیادگرا چیست؟ مرز بین جنبشهای بنیادگرای دینی و جنبشهایی که از صفت «دینی» برخوردار میشوند، مانند جنبشهای احیاگر دینی یا جنبشهای نوین دینی، کجاست؟ و پاسخ به این سئوال نیازمند بررسی تطبیقی جنبشهای بنیادگرا برای دستیابی به ویژگیهای خاص این جنبشهاست.
از طرف دیگر، چنان که پیش از این گفته شد، بعد از وقایع یازده سپتامبر،به دلیل همین غلبه رسانهای در معرفی بنیادگرایی به افکار عمومی جهان، گویا بستر مسیحی بنیادگرایی فراموش شد و اینکه این اصطلاح به برچسبی مناسب برای اسلامگرایان رادیکال تبدیل شده است. این وضعیت باعث شد خشونتگرایی و تروریسم به جزء لاینفک تعاریف ارائه شده از بنیادگرایی تبدیل شود. یعنی فقط جنبشی اسلامی با گرایشهای رادیکال خشونتطالبانه (مانند القاعده، داعش، طالبان و…) به عنوان جنبش بنیادگرا به مردم معرفی شود. بنابراین، سئوال بعد این است که آیا خشونتطلبی و استفاده از تاکتیکهای تروریستی مناسبترین راه برای شناسایی جنبش بنیادگرا است؟ و آیا این ویژگی می تواند صفت مناسبی برای شناخت چنین جنبشهایی باشد؟
با توجه به توضیحات ارائه شده، به نظر میرسد که مسأله این تحقیق حول محور این سئوالات شکل میگیرد:
1ـ در چه وضعیتی جنبشهای بنیادگرا رشد و فرصت ظهور پیدا می کنند؟
2ـ ویژگیهای جنبشهای بنیادگرا به عنوان شاخص متمایز کننده این شکل از جنبش چیست؟ با پاسخگویی به این پرسش، میتوان دریافت که اصطلاح بنیادگرایی از بستر مسیحی خود چه قدر فاصله گرفته است.
3ـ به چه شکل میتوان بین جنبشهای بنیادگرا تمایز و تفکیک ایجاد کرد؟ یعنی اگر بین جنبشهای بنیادگرا ویژگیهای مشترکی وجود داشته باشد، به چه شکل میتوان بین آنها طبقه بندی انجام داد؟
1ـ1ـ 3ـ ضرورت و اهمیت تحقیق:
هریک از تعاریفی که در بخش ابتدایی در مورد بنیادگرایی ارائه شد، فرض میگیرد که بنیادگرایی دارای ویژگیهای فراملی و فرافرهنگی است؛ یعنی اکثر افرادی که به دنبال ارائه تعریفی از این مفهوم اند معتقدند که بنیادگرایی می تواند جدا از موقعیتهای تاریخی منحصر به فرد تعریف شود. در حالی که بعضی از منتقدان(لارنس،1989) معتقدند که اصطلاح بنیادگرایی را تنها برای پروتستانهای محافظهکار آمریکایی میتوان به کار برد. چون اگر قرار باشد طبق بعضی از این تعاریف معیارهایی را برای بنیادگرایی مشخص کنیم، آن معیارها صرفاً برای پروتستانتیسم محافظهکار آمریکایی صادق است و نه ادیان دیگر. به عنوان مثال، بسیاری از مسلمانان به بیخطایی قرآن اعتقاد دارند و این ایده را جزء بنیادهای اعتقادی خود قرار میدهند، اما نمیتوان به راحتی آنها را بنیادگرا خواند. چون اگر قرار باشد صرفاً بر اعتقاد به بی خطایی متن مقدس، که یکی از شاخص های مهم در بسیاری از تعاریف بنیادگرایی است، تکیه کنیم، همه مسلمانان بنیادگرا خواهند شد.
گروهی دیگر از منتقدان(لکنر[44]،1993)، به عدمتوجه به تفاوت عمده موجود بین انواع بنیادگرایی می پردازند. به عنوان مثال، عده ای بنیادگرایان مسیحی آمریکایی و بنیادگرایی ملی هندو را از نظر مفهومی یکسان میگیرند. یا بعضی دیگر علاقه دارند تا این اصطلاح را فقط برای جنبشهای اسلامی رادیکال بهکار گیرند.
همانطور که در بخش طرح مسأله بیان شد، یکی از مشکلات عمده در مورد پدیده بنیادگرایی دینی روشن نبودن مرز این گونه از جنبشها با جنبشهایی است که صفت «دینی» دارند، مانند جنبشهای احیاگر دینی[45] و جنبشهای نوِ دینی[46]. به همین دلیل، ممکن است افراد یا گروههایی که دغدغههای دینی و اخلاقی دارند یا به دنبال حضور بیشتر دین در عرصه عمومیاند بنیادگرا خوانده شوند. بنابراین، ایضاح مفهمومی بنیادگرایی دینی بسیار ضروری بهنظر میرسد.
تعداد صفحه : 272
قیمت :14700 تومان
بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد
و در ضمن فایل خریداری شده به ایمیل شما ارسال می شود.
پشتیبانی سایت : * serderehi@gmail.com
در صورتی که مشکلی با پرداخت آنلاین دارید می توانید مبلغ مورد نظر برای هر فایل را کارت به کارت کرده و فایل درخواستی و اطلاعات واریز را به ایمیل ما ارسال کنید تا فایل را از طریق ایمیل دریافت کنید.
14,700 تومانافزودن به سبد خرید