(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده:
مطالعه تحولات خانواده در مناطق مختلف جهان، حاکی از افزایش خانوادههای زن سرپرست میباشد. آمار رسمی کشور ما هم مبین این واقعیت است که در چند دهه اخیر نسبت خانوادههایی که توسط زنان سرپرستی میشوند، روند صعودی را طی کرده است. هنگامی كه یک زن به هر دلیلی سرپرست خود را از دست میدهد و سرپرستی خانواده را بعهده میگیرد علاوه بر مشكلات روحی – روانی و جسمی حاصل از دست دادن سرپرست خود، با مسائل و مشكلات ناشی از نگاه و رفتار نزدیكان، خویشاوندان و جامعه در نهایت طردشدگی از سوی آنها نیز روبرو می شود، مضاف بر آنكه با مسأله مدیریت و معیشت خانواده نیز دست و پنجه نرم میكند. لذا به نظر میرسد که این قشر از زنان به علت شرایط ویژهای که دارند از احساس شادمانی و پیامدهای مثبت آن محروم میباشند. امروزه شادمانی به یكی از شاخص های توسعه جوامع تبدیل شده است. وقتی شادی در ارتباط با زنان سرپرست خانوار به عنوان یکی از اقشار زحمتکش جامعه که از یک طرف محور ایجاد تعادل، مرکز عواطف، مهربانی و آرامش در خانواده هستند و از طرفی هم نقش اقتصادی خانه را نیز عهدهدار شده، مطرح می شود، اهمیت آن دوچندان می شود. بنابراین پژوهش حاضر با هدف اندازه گیری میزان احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران و مطالعه دلایل و زمینه های این احساس و همچنین شناسایی منابع طرد و محرومیت اجتماعی این جمعیت و مکانیزم اثرگذاری آن بر شادمانی آنها صورت گرفته است. روش پژوهش در این تحقیق، اکتشافی- پیمایشی است. بدین منظور ابتدا نمونه ای 30 نفری از زنان سرپرست خانوار تهران به روش نمونه گیری گلولهبرفی انتخاب شده و داده ها با تکنیک مصاحبه جمعآوری شده است و سپس پیمایش با نمونه 180 نفری و روش نمونه گیری دردسترس و تکنیک پرسشنامه اجرا گردیده است. مدل در نظر گرفته شده شامل متغیرهای؛ عدم پاسخگویی مؤثر بر نیازها، احساس نابرابری، طرد اجتماعی، احساس بیانصافی و احساس شادمانی میباشد. نتایج حاصل از مصاحبهها نشان داد: مجموعه عواملی مثل محرومیت از نیازهای اساسی و احساس نابرابری، دست به دست هم داده و زمینۀ طرد و محرومیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار را فراهم کرده و از طریق و بواسطه ایجاد این طرد و محرومیت، احساس بیانصافی در این قشر از زنان شکل گرفته است در نتیجه این وضعیت باعث کاهش احساس شادمانی در زندگی آنها شده است. نتایج متعدد تحلیلهای آماری نیز نشان میدهد که میانگین احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران برابر با 15/38 از 100 میباشد که در حد کمی قرار دارد. همچنین میانگین عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای اساسی این جمعیت برابر با 98/57، احساس نابرابری آنها برابر با 63/55، طرد اجتماعی برابر با 65/64 و احساس بیانصافی آنها هم برابر با 05/71 از 100 بوده است. طبق معادله رگرسیون نزدیک به 70 درصد از کل تغییرات میزان احساس شادمانی در بین زنان سرپرست خانوار تهران توسط متغیرهای احساس بیانصافی، طرد اجتماعی و احساس نابرابری پیش بینی می شود و عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای اساسی درکنار این سه متغیر تأثیر خود را در تغییرات شادمانی این جمعیت از دست میدهد. در نهایت طبق معادله تحلیل مسیر متغیر طرد اجتماعی قویترین و مهمترین قدرت پیشبینیکننده نسبت به مابقی عوامل تأثیرگذار بر احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر شادمانی این قشر از زنان تأثیر منفی داشته است. در مرتبه بعد احساس بیانصافی به صورت مستقیم بیشترین تأثیر را داشته، سومین آن احساس نابرابری است که به صورت مستقیم بر احساس شادمانی این جمعیت تأثیر منفی گذاشته و در نهایت عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای اساسی به صورت غیر مستقیم به عنوان آخرین عامل تأثیرگذار قرار دارد.
کلید واژه: زنان سرپرست خانوار، احساس شادمانی، عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها، احساس نابرابری، طرد اجتماعی، احساس بیانصافی، منابع مطرودساز اجتماعی
فهرست مطالب:
فصل اول: کلیات تحقیق
فصل دوم: ادبیات تحقیق
2-1-1-1. مفهوم و نظریه های احساس شادمانی 9
2-1-1-1-2. فضای مفهومی شادمانی 9
2-1-1-1-3. مفاهیم اساسی مرتبط با شادمانی ….12
2-1-1-1-3-1. شادی، کیفیت زندگی، رضایت از زندگی و SWB (خوشبختی ذهنی) 12
2-1-1-1-3-2. شادمانی و افسردگی 13
2-1-1-1-3-3. شادمانی و هیجان 13
2-1-1-1-3-4. شادمانی و نشاط 14
2-1-1-1-4. زنان سرپرست خانوار: ( طردشدگی= افت کیفیت زندگی، افسردگی، استرس ) و کاهش شادمانی… 14
2-1-1-1-5. نظریه های جامعه شناسی شادمانی 15
2-1-1-1-5-2. نظریه محرومیت نسبی 17
2-1-1-1-5-3. نظریه خشنودی از تأمین نیازها 17
2-1-1-1-5-4. نظریه همبستگی اجتماعی 18
2-1-1-1-5-5. نظریه بیگانگی اجتماعی 19
2-1-1-1-5-9. نظریه کنش متقابل پارسونز 24
2-1-1-1-5-11. مرتون و دیدگاه نابسامانی اجتماعی 25
2-1-1-1-5-14. نظریه نظام شخصیت چلبی 28
2-1-1-1-5-15. نتیجه گیری از نظریات شادمانی… 31
2-1-1-2. مفهوم و نظریه های طرد اجتماعی و عوامل تأثیر گذار بر آن 32
2-1-1-2-1. تاریخچه و مفهوم طرد اجتماعی 32
2-1-1-2-1-1. تاریخچه طرد اجتماعی 32
2-1-1-2-1-1-1.تاریخچه طرد اجتماعی در جامعه شناسی 33
2-1-1-2-1-2. مفهوم شناسی طرد اجتماعی 34
2-1-1-2-1-2-1. نسبت طرد اجتماعی و فقر 34
2-1-1-2-1-2-2. نسبت محرومیت و طرد اجتماعی 36
2-1-1-2-1-2-3. نسبت سرمایه اجتماعی و طرد اجتماعی 37
2-1-1-2-1-2-3-1. شباهت های دو مفهوم طرد و سرمایه 38
2-1-1-2-1-2-3-2. تفاوتهای مفهومی طرد و سرمایه 39
2-1-1-2-1-3. ارتباط مفهوم طرد اجتماعی با کیفیت زندگی و رضایت از زندگی 40
2-1-1-2-2. ماهیت طرد اجتماعی: ویژگی ها، اجزاء و مؤلفه ها 41
2-1-1-2-3. ابعاد، انواع و سطوح طرد 42
2-1-1-2-3-1. ابعاد طرد اجتماعی 42
2-1-1-2-4. طردشدگان اجتماعی، طرد جنسیتی و زنان سرپرست خانوار 46
2-1-1-2-4-1. وضعیت طرد اجتماعی و فقر زنان سرپرست خانوار. 47
2-1-1-2-5. رویکردها و نظریه های طرد اجتماعی و شناسایی عوامل تأثیرگذار بر آن 48
2-1-1-2-5-1. پارادایم همبستگی 48
2-1-1-2-5-2. پارادایم تخصصی سازی 49
2-1-1-2-5-3. رویکرد انحصاری 50
2-1-1-2-5-4. دیدگاه امیل دورکیم 51
2-1-1-2-5-5. دیدگاه کارل مارکس و ماکس وبر. 52
2-1-1-2-5-9. دیدگاه آمارتیاسن… 55
2-1-1-2-5-10. دیدگاه جیرون و همکاران .. 57
2-1-1-2-5-11. دیدگاه مارتین زیبرا 58
2-1-1-2-5-12. دیدگاه پاتنام 59
2-1-1-2-5-13. دیدگاه بوردیو. 60
2-1-1-2-5-14. دیدگاه بردشا و دیگران 60
2-1-1-2-5-15. دیدگاه وسلز و میدما 61
2-1-1-2-5-16. بورچاردت و همکاران.. 63
2-1-1-2-5-17. دیدگاه هیتلان 63
2-1-1-2-5-20. جمعبندی ادبیات نظری طرد اجتماعی و ارتباط آن با شادمانی زنان سرپرست خانوار ……………………………..67
2-1-2. بخش دوم: ادبیات تجربی…. 68
2-1-2-1. ادبیات تجربی احساس شادمانی… 68
2-1-2-1-1.ادبیات تجربی داخلی احساس شادمانی 68
2-1-2-1-2. ادبیات تجربی خارجی احساس شادمانی 72
2-1-2-2. ادبیات تجربی زنان سرپرست خانوار. 75
2-1-2-2-1. ادبیات تجربی داخلی زنان سرپرست خانوار 75
2-1-2-2-2. ادبیات تجربی خارجی زنان سرپرست خانوار 79
2-1-2-3. ادبیات تجربی طرد اجتماعی 82
2-1-2-3-1. ادبیات تجربی داخلی طرد اجتماعی 82
2-1-2-3-2. ادبیات تجربی خارجی طرد اجتماعی 84
2-1-2-4. جمعبندی ادبیات تجربی 88
فصل سوم: روش تحقیق
3-1-3. شیوه نمونه گیری و حجم نمونه. 98
3-1-5. روش جمعآوری اطلاعات 99
3-1-6. روشهای آماری و ابزار مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل اطلاعات 99
3-1-7. تعریف نظری و عملی متغیرها 99
3-1-7-1. مفاهیم و متغیرهای تحقیق 99
3-1-7-2. تعریف مفاهیم و متغییرهای اصلی و نحوه شنجش آنها 100
3-1-7-2-1. جامعۀ آماری: زنان سرپرست خانوار. 100
3-1-7-2-2. متغییرهای مستقل: عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها و احساس نابرابری… 101
3-1-7-2-2-1. متغیر مستقل: نیازهای اجتماعی… 101
3-1-7-2-2-1-1. نیازهای اقتصادی 102
3-1-7-2-2-1-2. نیازهای اجتماعی 102
3-1-7-2-2-1-3. نیازهای فرهنگی… 103
3-1-7-2-2-1-4. نیازهای سیاسی… 103
3-1-7-2-2-2. متغیر مستقل: احساس نابرابری اجتماعی 104
3-1-7-2-2-2-1. احساس نابرابری اقتصادی 105
3-1-7-2-2-2-2. احساس نابرابری اجتماعی 105
3-1-7-2-2-2-3. احساس نابرابری فرهنگی… 106
3-1-7-2-2-2-4. احساس نابرابری سیاسی 107
3-1-7-2-3. تعریف متغیر واسط… 108
3-1-7-2-3-1-1. شبکه های حمایتی… 108
3-1-7-2-3-1-1-1. طرد از حمایتهای درونگروهی 108
3-1-7-2-3-1-1-2. طرد از حمایتهای بین گروهی 109
3-1-7-2-3-1-2. طرد از روابط اجتماعی 111
3-1-7-2-3-1-3. طرد از مشارکت در فعالیتهای اجتماعی 111
3-1-7-2-3-1-3-1. پیوند انجمنی(رسمی) 112
3-1-7-2-3-1-3-2. پیوندهای غیر انجمنی(غیر رسمی) 113
3-1-7-2-3-1-4. شرمساری اجتماعی… 113
3-1-7-2-3-2. متغیر واسط: احساس بیانصافی 114
3-1-7-2-4. متغیر وابسته: احساس شادمانی 115
فصل چهارم تجزیه و تحلیل اطلاعات
4-1. بخش اول: تحلیل مصاحبههای تحقیق…. 120
4-1-1. مسؤلیت چندبرابر، زمینه ساز تحقیر شدن و زیر پا گذاشتن غرور 121
4-1-2. محرومیت از نیازهای اساسی: زمینه ساز احساس نابرابری 122
4-1-2-1. محرومیت از نیازهای اقتصادی… 122
4-1-2-2. محرومیت از نیازهای فرهنگی 123
4-1-2-3. محرومیت از نیازهای اجتماعی… 123
4-1-2-4. محرومیت از نیازهای سیاسی 124
4-1-3. فقدان حامی عاطفی و مالی: زمینه ساز نداشتن احساس شادمانی… 125
4-1-4. یادآوری گذشتهی تلخ: زمینه ساز افسردگی 127
4-1-5 . استرس و نگرانی برای آیندهی فرزندان و احساس راکد بودن: زمینه ساز نداشتن احساس شادمانی 129
4-1-6 . احساس نابرابری: زمینه ساز نداشتن احساس شادمانی 131
4-1-7. حمایتهای اقتصادی طردآمیز: زمینه ساز طرد اقتصادی 133
4-1-8-2. رفتارهای طردآمیز اطرافیان.. 135
4-1-9. طردشدگی و احساس ظلم و بیانصافی: زمینه ساز نداشتن احساس شادمانی (وجود انصاف و شادمانی) 138
4-1-11. نتیجه گیری یافته های مصاحبهها 140
4-2. بخش دوم: نتایج و بررسی یافته های تحقیق 142
4-2-1. نتایج و بررسی جدول توصیفی… 142
4-2-1-1 توصیف مشخصات فردی پاسخگویان.. 142
4-2-1-1-8-1. رهن و اجاره(برحسب نرخ اجاره بهای ثابت کشور) 149
4-2-1-1-11. تعداد افراد تحت تکفل 152
4-2-1-1-12. تعداد سالهای سرپرست بودن.. 153
4-2-1-2. توصیف متغیرهای مستقل، واسط و وابسته 154
4-2-1-2-1 -1. عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها 154
4-2-1-2-1 -1- 1. عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای اقتصادی 155
4-2-1-2-1 -1-2. عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای اجتماعی 156
4-2-1-2-1 -1-3. عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای فرهنگی… 158
4-2-1-2-1 -1-4. عدم پاسخگوی مؤثر به نیازهای سیاسی 161
4-2-1-2-1-1-5. شاخص کل عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها 163
4-2-1-2-1-2. متغیر مستقل احساس نابرابری اجتماعی 164
4-2-1-2-1-2-1. احساس نابرابری اقتصادی… 164
4-2-1-2-1-2-2. احساس نابرابری اجتماعی 166
4-2-1-2-1-2-3. احساس نابرابری فرهنگی… 168
4-2-1-2-1-2-4. احساس نابرابری سیاسی 170
4-2-1-2-1-2-5. شاخص کل احساس نابرابری 172
4-2-1-2-2-1. متغیر واسط طرد اجتماعی 173
4-2-1-2-2-1-1. طرد از شبکه های حمایتی 173
4-2-1-2-2-1-1-1. طرد از حمایتهای درونگروهی 174
4-2-1-2-2-1-1-1-1. طرد از حمایت خویشاوندان 174
4-2-1-2-2-1-1-1-1-1.طرد از حمایت عاطفی خویشاوندان.. 174
4-2-1-2-2-1-1-1-1-2. طرد از حمایت ابزاری خویشاوندان.. 176
4-2-1-2-2-1-1-1-1-3. طرد ازحمایت اطلاعاتی خویشاوندان.. 178
4-2-1-2-2-1-1-1-1-4. شاخص کل طرد از حمایت خویشاوندان.. 180
4-2-1-2-2-1-1-1-2. طرد از حمایت دوستان 181
4-2-1-2-2-1-1-1-2-1. طرد از حمایت عاطفی دوستان.. 181
4-2-1-2-2-1-1-1-2-2. طرد از حمایت ابزاری دوستان 182
4-2-1-2-2-1-1-1-2-3. طرد از حمایت اطلاعاتی دوستان 185
4-2-1-2-2-1-1-1-2-4. شاخص کل طرد از حمایت دوستان 186
4-2-1-2-2-1-1-1-3. طرد از حمایت همسایهها 188
4-2-1-2-2-1-1-1-3-1. طرد از حمایت عاطفی همسایهها 188
4-2-1-2-2-1-1-1-3-2. طرد از حمایت ابزاری همسایهها 189
4-2-1-2-2-1-1-1-3-3. طرد از حمایت اطلاعاتی همسایهها 191
4-2-1-2-2-1-1-1-3-4. شاخص کل طرد از حمایت همسایهها 193
4-2-1-2-2-1-1-1-3-5. شاخص کل طرد درونگروهی 194
4-2-1-2-2-1-1-2. شاخص طرد از حمایت برونگروهی 195
4-2-1-2-2-1-1-3. شاخص کل طرد از شبکه های حمایتی… 198
4-2-1-2-2-1-2.طرد از ارتباط اجتماعی… 200
4-2-1-2-2-1-2-1. طرد از رفت و آمد با همسایهها 200
4-2-1-2-2-1-2-2. طرد از رفت و آمد با خویشاوندان 202
4-2-1-2-2-1-2-3. طرد از رفت و آمد با دوستان 204
4-2-1-2-2-1-2-4. شاخص کل طرد از ارتباط اجتماعی 206
4-2-1-2-2-1-3. طرد از مشارکت اجتماعی… 207
4-2-1-2-2-1-3-1. طرد از مشارکت رسمی 207
4-2-1-2-2-1-3-2. طرد از مشارکت غیر رسمی 210
4-2-1-2-2-1-3-2-1. طرد از شرکت در مراسم مذهبی 210
4-2-1-2-2-1-3-2-2. طرد از از گذراندن اوقات فراغت 212
4-2-1-2-2-1-3-2-3. طرد از از شرکت در مراسم عزا و عروسی… 214
4-2-1-2-2-1-3-2-4. شاخص کل طرد از از مشارکت غیر رسمی 215
4-2-1-2-2-1-3-3. شاخص کل طرد از مشارکت اجتماعی 217
4-2-1-2-2-1-3-4. شاخص کل طرد اجتماعی(عینی) 218
4-2-1-2-2-1-4. شاخص کل شرمساری اجتماعی( طرد ذهنی) 219
4-2-1-2-2-1-5. شاخص کل طرد اجتماعی… 221
4-2-1-2-2-2. احساس بیانصافی… 223
4-2-1-2-2-2-1. احساس بیانصافی اقتصادی… 223
4-2-1-2-2-2-2. احساس بیانصافی اجتماعی 225
4-2-1-2-2-2-3. شاخص کل احساس بیانصافی 227
4-2-1-2-3. متغیر وابسته: احساس شادمانی 228
4-2-1-2-3-2. رضایت از زندگی 230
4-2-1-2-3-5. زیباییشناختی… 235
4-2-1-2-3-8. شاخص کل احساس شادمانی 241
4-2-2-1. عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها، احساس نابرابری را افزایش میدهد . 244
4-2-2-1-1. همبستگی بین ابعاد متغیرهای عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها و احساس نابرابری 244
4-2-2-2. عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها، طرد اجتماعی را افزایش میدهد . 246
4-2-2-2-1. همبستگی بین ابعاد متغیرهای عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها و طرد اجتماعی 246
4-2-2-3. عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها، احساس شادمانی را کاهش میدهد .. 247
4-2-2-3-1. همبستگی بین ابعاد متغیرهای عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها و احساس شادمانی 247
4-2-2-4. احساس نابرابری، طرد اجتماعی را افزایش میدهد . 249
4-2-2-4-1. همبستگی بین ابعاد متغیرهای احساس نابرابری و طرد اجتماعی… 249
4-2-2-5. احساس نابرابری، احساس شادمانی را کاهش میدهد . 250
4-2-2-5-1. همبستگی بین ابعاد متغیرهای احساس نابرابری و احساس شادمانی… 251
4-2-2-6 . طرد اجتماعی، احساس بیانصافی را افزایش میدهد . 252
4-2-2-6-1. همبستگی بین ابعاد متغیرهای طرد اجتماعی و احساس بیانصافی 252
4-2-2-7. احساس بیانصافی، احساس شادمانی را کاهش میدهد . 254
4-2-2-7-1. همبستگی بین ابعاد متغیرهای احساس بیانصافی و احساس شادمانی… 254
4-2-2-8. طرد اجتماعی، احساس شادمانی را کاهش میدهد . 255
4-2-2-8-1. همبستگی بین ابعاد متغیرهای طرد اجتماعی و احساس شادمانی… 255
4-2-3. رگرسیون خطی چندمتغیره. 257
4-2-3-1. چندمتغیره شاخص احساس شادمانی و متغیرهای مستقل(عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها 257
4-2-3-2. تحلیل چند متغیره شاخص احساس شادمانی و ابعاد متغیرهای مستقل . 259
4-2-3-3. چندمتغیره شاخص احساس شادمانی و متغیرهای مستقل و متغیرهای زمینهای . 261
فصل پنجم: خلاصه و نتیجه گیری
5-1-1 -1. توصیف مشخصات فردی پاسخگویان 269
5-1-1 -1-2. نتیجه گیری از ویژگیهای فردی زنان سرپرست خانوار. 270
5-1-1 -2. توصیف متغیرهای مستقل، واسط و وابسته. 271
5-1-1 -2-1. نتیجه گیری از توصیف متغیرهای مستقل، واسط و وابسته 278
5-1-2-1. نتیجه گیری یافته های تجربی و پاسخ به سوألات پژوهش 282
5-1-2-2. کاربرد نتایج مرحله اکتشافی بر مرحله کمی 283
5-1-3- 1. دستاوردهای پژوهش 291
5-1-3-2. موانع و محدودیتها 293
5-1-3-3-1. پیشنهادات اجرایی 294
5-1-3-3-3. راهکار افزایش شادمانی زنان سرپرست خانوار( بنا به پیشنهاد خود جمعیت نمونه) 295
پیوست ……………. .308
مقدمه
اصطلاح زنان سرپرست خانوار به زنانی اطلاق می شود كه مسئولیت تأمین معاش زندگی یا اداره امور خود و یا خانواده خود را بطور دائم یا موقت عهدهدار هستند. واقعیات موجود در جامعه نشان از آن دارد كه زندگی این قشر از زنان غالباً با ابهامات و مخاطراتی روبروست از جمله طرد شدن از سوی اجتماع، نگرشهای سوء از سمت جامعه، فقدان امنیت اجتماعی، فقدان حامی مادی و معنوی، فقراقتصادی و در این راستا نداشتن مسكن مناسب، عدم دسترسی به فرصتهای شغلی – تحصیلی و تعدد نقشها که آنها را در روابط اجتماعی و حضور در اجتماع با مشكلات عدیدهای روبرو کرده و به سمت انواع بیماریهای روحی و روانی كه برجستهترین آن افسردگی است سوق میدهد. در واقع این شرایط و عوامل نه تنها زمینۀ طرد اجتماعی این قشر آسیبپذیر را فراهم کرده، بلکه بر احساس شادمانی آنان نیز تأثیر منفی گذاشته است. شادمانی به عنوان یکی از احساسات ریشهای مثبت و بسیار تأثیرگذار بر رفتار و حالات دیگر فرد، نقش تعیین کننده ای در تأمین سلامت فرد و جامعه دارد. از آن جهت که شادمانی با خرسندی، خوش بینی، امید و اعتماد همراه است، می تواند به عنوان یک کاتالیزور، نقش شتاب دهندهای در فرایند توسعه یک جامعه داشته باشد. همچنین در نقطهی مقابل، نبود شادمانی در یک جامعه منجر به ایجاد فضای سرد و بستهای خواهد شد که قادر به تأمین حداقل انرژی عاطفی لازم برای نوآوری و پیشرفت نخواهد بود (موسوی، 1392: 16-17). شادمانی اشاره به احساسی مثبت دارد كه با كلماتی چون رضایتمندی[1] و بهروزی بیان می شود. در منابع مختلف با واژه هایی چون خوشحالی[2]، رضایت از زندگی، احساسات مثبت[3]، زندگی معنادار[4]، رفاه[5] و واژه هایی اینچنین بیان شده است (صادق و نصرآبادی، 1388 : 2). طرد اجتماعی نیز، به عنوان آسیبی که متوجه زنان سرپرست خانوار میباشد، عبارت است از محرومیتی طولانی مدت که به جدایی از جریان اصلی جامعه میانجامد. در واقع طرد محرومیتی چندوجهی است که برای فهمیدن و سنجیدن رابطه افراد در حوزه های متفاوت جامعه به کار میرود. طرد به عنوان یک صورتبندی جامعتر، اشاره دارد، به فرایند پویای ممانعت از ورود کامل و جزئی، به هر گونه نظام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی که انسجام اجتماعی اشخاص در جامعه را تعیین می کند( فلوتین، 2006: 58 ). اما تعریف طرد بدون در نظر گرفتن زمینهها و شرایطی که در آن طرد رخ میدهد از دقت و جامعیت کافی برخوردار نیست زیرا عوامل تأثیرگذار بر طرد اجتماعی بر حسب شرایط افراد مطرود متفاوت است. بنابراین شناسایی زمینههایی که باعث طردشدگی زنان سرپرست می شود از جمله مسائل مهمی است که باید مورد بررسی قرار گیرد در این زمینه باید اذعان داشت، مسائلی نظیر تضعیف و گسیختگی پیوندهای اجتماعی، ضعف شبکه های حمایتی، انزوا، مشارکت ناکافی، حاشیهای شدن و عدم تعلق است که بستر طردشدگی این زنان را فراهم کرده است. در حالی که اتصالات شبكه اجتماعی، مشاركت اجتماعی، فعالیت اجتماعی تحت عنوان فعالیتهای گروهی، سطح شادی و دیگر عواطف مثبت را افزایش میدهد (کوپر[6]،2011، خوش فر،1392: 285). از آنجا که این گروه از زنان تقریباً از تمام این موارد محرومند بنابراین به نظر میرسد با کاهش احساس شادمانی مواجه هستند. با توجه به اهمیت ارتباط میان طرد اجتماعی و عوامل ایجاد کنندۀ آن با احساس شادمانی در میان زنان سرپرست خانوار و همچنین با توجه به روند روبه رشد میزان این زنان، در این نوشتار به مسأله شادمانی با توجه به شرایط و زمینه های طردشدگی جمعیت هدف پرداخته شده است.
1-2. طرح مسأله:
شادمانی به عنوان، یک هیجان خوشایند و مثبت، همچنین به دلیل قابلیت بسترسازی گستردهای که در فرایند رشد فرد و توسعه جامعه فراهم میآورد، بسیاری از جوامع را به شناخت و ایجاد شرایط مناسب زمینه ساز خود ترغیب مینماید. زیرا شادمانی به عنوان نتیجه شرایط مطلوب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه، فعالیتهای مفید انسانی را برمیانگیزد، خلاقیت را تقویت می کند؛ روابط اجتماعی را تسهیل مینماید؛ مشارکت سیاسی – اجتماعی را رونق میبخشد؛ موجبات حفظ سلامتی عاطفی، روانی، جسمی و امیدواری را فراهم می آورد(آل یاسین،1380: 8)؛ احساس امنیت، رضایت، آرامش و قدرت تصمیم گیری را در افراد تقویت می کند (مایرز[7]،2002: 80 و پترسون[8]،2000: 45). از آنجا که شادمانی از یک سو متأثر از ساختارهای جامعه بوده و از دیگر سوی تأثیر گذار بر فرایند توسعه و تعالی جامعه است، در نیمهی قرن 20 به عنوان یک موضوع میانرشتهای مطرح شد و هر رشتهای، دیدگاه خاصی از شادمانی را گسترش داده است. همچنین در این راستا برخی مطالعات فراملیتی نیز به انجام رسیده است. نتایج آمار و ارقام پژوهشهای مربوط به شادمانی در سطح بین المللی نشان میدهد که میزان شادمانی افراد در وضعیت کنونی ایران پایین میباشد. برای مثال نتیجۀ موج چهارم پیمایش ارزشهای جهانیان اینگلهارت نشان داده که میانگین سطح شادمانی نمونۀ ایران از میان 69 کشور در رتبۀ 61 قرارد دارد(اینگلهارت، 1373). همچنین میتوان به پژوهشی که مینكو[9] در سطح بین المللی به انجام رسانده نیز اشاره كرد كه در آن، شاخص شادی كشورها، محاسبه و نشان داده شده در این پژوهش میزان شادی ایرانیان در طول سالهای 1997 ـ 2007، در بین 97 كشور دارای رتبه 56 است که از متوسط پایینتر میباشد(مینکو، 2009: 163). بر اساس نتایج گزارش، شادی جهانی در سال 2013 ایران با نمره 604/4 در مقیاس 0 تا 100 در بین 156 کشور مقام 115 را به دست آورده است. همچنین نتایج همین گزارش نشان داد که شادمانی ایرانیان نسبت به دوره سالهای 2005 تا 2007، 677/0 کاهش داشته است(هلیول، 2013). در آخرین گزارش منتشر شده از سوی مؤسسه تحقیقات گالوپ در ژوئن 2014 وضعیت شادمانی 138 کشور دنیا بررسی شد. نتایج این گزارش با نرخ پایین شادمانی در ایران نشان داد که وضعیت شادمانی در ایران از میان 138 کشور رتبه ماقبل آخر، و بعد از عراق قرار میگیرد و در این زمینه یکی از آسیب پذیرترین کشورهای دنیاست (پایگاه رسمی مؤسسه گالوپ، 2014). همانطور که مشاهده می شود وضعیت شادمانی بین ایرانیان چندان مطلوب نبوده و این نقضان می تواند مانعی جدی در راه شکوفایی استعدادهای فردی و توسعه و پیشرفت کشور قلمداد شود. از آنجا که جامعهشناسان شادمانی را به عنوان یک وضعیت اجتماعی بازمیشناسند بنابراین میتوان این پدیده را یک مسأله اجتماعی بشمار آورد، به طور معمول، شادمانی به عنوان یک پدیدۀ ناب روانشناختی و فردی تعریف می شود؛ در حالی که جامعهشناسان، حالات فردیای همچون شادمانی را دارای مبنایی اجتماعی میدانند(گالاتزر،2000: 52-53). سی رایت میلز مسأله اجتماعی را مشکلی میداند كه بسیار شایع باشد و جمعیت كثیری از افراد یک جامعه با آن مواجه باشند. وی میگوید: اگر در یک شهر 100 هزار نفری تعداد كمی از افراد بیكار باشند، این یک گرفتاری خصوصی است، اما بدیهی است در جامعهای با 50 میلیون نفر شاغل، اگر 15 میلیون نفر بیكار باشند ما با مسأله اجتماعی مواجه هستیم (میلز، 1360، 24). همانطور که مشاهده شد آمارها و ارقامی مذکور حاكی از کاهش شادمانی و پیامدهای گسترده این مشكل و شایع بودن آن در جامعه امروز ما به عنوان یک مسأله اجتماعی است که فراتر از یک گرفتاری خصوصی میباشد. به اعتقاد برخی از کارشناسان، جامعه ما از کمبود یا حتی در مواردی از نبود این احساس در رنج است و هماکنون نشانه های صریحی از کمبود شادی و طراوت در افراد جامعه به چشم میخورد(طاهریان، 1381: 4). بنابراین لزوم توجه به این پدیده و مطالعه بافتهای اجتماعی ـ فرهنگی مؤثر بر آن درمیان گروههای مختلف ایران، ضرورت مییابد. از آنجا که مطالعه گروهها و قشرهای مختلف بیانگر آن است که سهم زنان از این احساس و پیامدهای مثبت آن بسیار اندک است. در نتیجه مطالعه این قشر ضرورتی ویژه مییابد. چرا که شادمانی زنان یکی از اساسیترین بحثهای حوزه توسعه در کشورهای پیشرفته جهان است، زنان علاوه بر این که حدود نیمی از جمعیت كشور و بخش مهمی از جمعیت فعال اقتصادی هستند كه میتوانند سهم به سزایی در توسعه اقتصادی – اجتماعی ایفا كنند، خود ستون ایجاد مهر و شادی و محبت در خانواده بوده و از اینرو در صورت ارتقاء سطح شادمانی زنان میتوان این انتظار را داشت که سطح شادمانی خانواده و بویژه نسل جدید نیز با تعدیل مثبت روبرو گردد. اما متأسفانه زنان به دلیل حساسیتهای روحی و عاطفی بیشتر از مردان در معرض آسیبهای روانی قرار دارند. زنان اگر چه نسبت به مردان طول عمر بیشتری دارند اما در مقایسه با مردان بیشتر در معرض خطر اختلالات روانی از جمله افسردگی، اضطراب، نگرانی و اختلالات اشتها … هستند(دیوکی[10]،2007). طبق مطالعات انجام شده، شیوع بیماریهای روانی بخصوص افسردگی و اضطراب در زنان ایرانی 5/2 برابر مردان ایرانی است(احمدی و همکاران، 2006). در تحقیقی که توسط سلطانی نسب با هدف« بررسی احساس شادمانی زنان 25 تا 35 ساله تهران» انجام گرفت، شادمانی زنان تهرانی، با میانگین نمره 5/35 از سطح متوسط نیز کمتر بوده، بدین معنی که در سطح پایینی قرار دارد(سلطانینسب،1393). همچنین صاحبنظران داخلی بر پایین بودن سطح شادمانی در میان زنان ایرانی تأکید میورزند و نسبت به پیامدهای ناگوار این امر هشدار میدهند(شکربیگی، 1393: در گفتگو با ایسنا). کما اینکه، از جمله گروههای به شدت آسیبپذیر زنان که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد، زنان سرپرست خانوار میباشد، که عواملی چون طلاق، فوت، اعتیاد همسر و یا از کارافتادگی وی، رها شدن توسط مردان مهاجر و یا بیمسئولیت، موجب آسیبپذیر شدن این طیف وسیع از جامعه می شود( غفاری[11]،2003 ). این گروه از زنان از همان زمانی كه همسر خود را به هر دلیلی از دست می دهند مجبور به ایفای نقشهای چندگانهای میشوند كه در تعارض با یكدیگر قرار دارند. گروه عمدهای از این زنان با فقر، ناتوانی، بیقدرتی به ویژه در ادارة امور اقتصادی خانوار روبه رو هستند به طوری كه عزتنفس و سلامت روانی آنان را مختل و زمینة ابتلا به افسردگی و سایر اختلالات را فراهم میسازد(لانگ لی و فورتین[12] 1994). این در حالی است که داده های آماری در ایران از روند افزایش یابنده تعداد و نسبت زنان سرپرست خانوار در دهه اخیر خبر میدهد بر اساس سرشماری نفوس و مسکن سال1390 تعداد خانوارهای با سرپرستی زن، بیش از دو میلیون و 563 هزار خانوار میباشد. در واقع میزان سهم زنان در سرپرستی خانوارها در سال1390 (1/12) درصد بوده است که از رشد قابل ملاحظهای نسبت به سایر دوره های سرشماری برخوردار بوده است(گزیده سرشماری عمومی نفوس و مسکن1390، مرکز آمار ایران). امروزه با گسترش روز افزون این شکل از خانواده در همه کشورهای جهان، چه صنعتی و چه جهان سوم و نیز مشکلات اساسی آنها، راهکارهای مناسب و علمی در جهت بهبود وضعیت این گروه از زنان، ضرورت بررسی و تحقیق علمی از شرایط زندگی این قشر را ایجاد نموده است به طوری که این زنان به عنوان گروهی آسیبپذیر در میان جامعهشناسان معرفی شده و وضعیت زندگی زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنها مورد توجه و بررسی بسیاری از جامعهشناسان قرار گرفته است (آجورلو و همکاران،1391: 71). براساس گزارش بانک جهانی در سال 2003، فقر زنان به ویژه زنان سرپرست خانوار در کشورها در مقایسه با مردان از شدت بیشتری برخوردار میباشد (پاک دامن و دیگران،2:1390). ). همچنین بر اساس برخی از مطالعات انجام شده، زنان سرپرست خانوار جزء فقیرترین اقشار اجتماعی هستند و همۀ پژوهشها حکایت از نارضایتی این گروه از زنان نسبت به درآمد اندکشان می باشد(دغاقله وکلهر،1389: 265). برای مثال در پژوهش فروغی تنها 6 درصد، نورمحمدی تنها 13 درصد و همچنین پژوهش شکاری آلایق تنها 1 درصد از این زنان از درآمدهایشان رضایت داشته اند و بقیه معتقد بودند که درآمدهای شغلیشان جوابگوی نیازهای خود و خانوادهشان نیست(فروغی،1380؛ نورمحمدی،1383؛ شکاریآلایق، 1384). در واقع بیكاری و فشارهای اقتصادی، میزان پایین سلامت جسمانی، نبود حمایت اجتماعی و عملكرد ضعیف نقشی كه به دنبال تعارض نقش در این زنان ایجاد می شود و همچنین غرق شدن در فعالیتهای روزانه و روزمره، رضایت از زندگی را در این قشر از زنان كاهش میدهد و سبب مشکلات روانی بخصوص افسردگی در آنان می شود (صدر الساداتی،1391: 13-14). برای مثال پژوهشهای؛ شفیعآبادی و قشقایی،1390؛ اندرسون،2002؛ حسینی، فروزان و امیرفریار، 1388؛ اکینسولا و پاپوچ، 2002 نشان داده است این گروه از زنان نسبت به سایر زنان مشکلات روانشناختی، عاطفی و میزان استرس بیشتری را تجربه کرده و از کیفیت زندگی پایینتری برخوردار بوده و با مشکلاتی از قبیل بیماریهای جسمانی، بیخوابی و افسردگی مواجه هستند (طهماسیان و اناری،2:1390؛ شعبان و همکاران:1392). علاوه بر مشكلات فوق این زنان در جامعه نیز دچار نوعی محدودیت هستند كه آزادی و اراده آنها را تحت شعاع قرار میدهد و این حاكی از فرهنگ و زمینه ذهنی متفاوتی است كه در جامعه و عرف ما علیه این زنان شكل گرفته است. در واقع بدبینی و عدم اعتماد جامعه به این زنان، باعث كنارهگیری آنها از جامعه و حوزه فعالیت اجتماعی آنان می شود. در واقع این زنان از یک طرف به دلیل ایفای نقشهای متعددی همچون اشتغال و انجام كارهای خانه و مراقبتهای جسمی و عاطفی از اعضای خانواده، غالباً وقت اضافی برای برقراری روابط اجتماعی ندارند و از طرفی دیگر در جوامع و فرهنگهای مختلف بسته به باورها، نگرشها و هنجارهای جامعه، با زنان بیوه و مطلقه به شیوه های متفاوت و دیده ناشایست برخورد می شود مجموعهی این عوامل به مرور موجب طرد آنها از جامعه شده و از بسیاری از خدمات اجتماعی آنها را محروم میسازند(خسروی، 1378). در این زمینه وحیدیگانه در پژوهشی(1392) نشان داده است؛ برخی عوامل زمینهای به واسطه تعدادی عوامل میانجی زمینۀ طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار را فراهم کرده و فشارهای مالی و اجتماعی و تبعات روحی آن امکان هر گونه تغییر در وضع زنان سرپرست خانوار را ناممکن نموده است. در کل طبق نتایج این پژوهش،4/53 درصد زنان سرپرست خانوار احساس ناخشنودی و افسردگی را همیشه و 6/13 درصد اغلب مواقع داشته اند و میانگین شاخص های طرد اجتماعی در این زنان نشان داده است که 52/58 درصد طرد عینی و 64/70 درصد طرد ذهنی را تجربه می کنند(وحیدیگانه، 1392: 143). باید توجه داشت طرد واژهی پیچیده است که شامل ابعاد و معانی ضمنی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متعدد میباشد(سیلور، 1994). در واقع دیدگاه های قابلیتی و طرد اجتماعی، زنان سرپرست خانوار را صرفاً به لحاظ درآمدی فقیر نمیبینند بلکه ابعاد وسیعتری از زندگی زنان من جمله حق انتخاب و کنترل بر زندگی، برابری فرصتها، مشارکت در بازار کار و فعالیتهای اجتماعی و دریافت حمایت از شبکه های اجتماعی را مورد توجه قرار میدهد (فیروزآبادی، صادقی، 1392: 228). این در حالیست که داشتن فاکتورهای مطرودساز چندگانه، ممکن است احتمال طرد شدن آنان را قوت ببخشد. در این زمینه میتوان به پژوهشی که توسط فیروزآبادی و صادقی در سال 1389 با هدف بررسی” وضعیت طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار فقیر روستایی” انجام گرفت، اشاره کرد که طبق این تحقیق سواد ناکافی(بیش از نیمی از زنان سرپرست خانوار6/55 هیچگونه سوادی ندارند)، نداشتن مهارت و توانمندی شغلی، فقر مزمن و گسیختگی پیوندهای خانوادگی از عوامل یا منابع کلیدی تأثیرگذار بر انزوا و طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار میباشد که در نهایت، مجموعه این عوامل باعث شده اند که این گروه از زنان از مشارکت فعال در حوزه های عمومی به ویژه مشارکت های رسمی و انجمنی و نیز اشتغال در بازار کار طرد شوند(همان). گیدنز نابرابری در توزیع فرصتها را از منابع و عوامل اصلی طرد اجتماعی میداند و طرد اجتماعی را حالتی از راه و روشهای میداند که طی آنها افراد از مشارکت کامل در جامعه بزرگتر محروم میشوند (گیدنز،1386: 461). از طرفی هم نتایج پژوهشهای دریکوندی(1381)، علیزاده قوی فکر(1388)، دولان و همکاران(2008) و لونگ و همکاران(2010) نشان داد مشارکت و فعالیت اجتماعی می تواند بر شادی و رضایت از زندگی افراد تأثیرگذار باشد(پناهی و دهقانی، 1391: 2). با توجه به این که طرد در بعد ذهنی مقولاتی مربوط به سلامت روانی – ذهنی یعنی، میزان احساس رضایت از زندگی، شاد بودن و یا منزوی بودن فرد را بیان می کند(پیس، 2000) و افسردگی و اضطراب از شایعترین مشکلات مطرودین اجتماعی است(قاضینژاد، 1389: 152) و این گروه از زنان به اذعان بسیاری از تحقیقات با طرد و محرومیت بیشتری نسبت به سایر اقشار، مواجه هستند. به نظر می رسد طرد اجتماعی و هر یک از عوامل تأثیرگذار بر آن به تنهایی و یا به صورت ترکیبی از مجموعه عوامل، که نظریه های طرداجتماعی مدعی آن هستند، می تواند بر احساس شادمانی این قشر از زنان تأثیرگذار باشد. بنابراین مسأله اصلی که در این پژوهش بررسی می شود شناسایی آن دسته از عوامل تأثیرگذار بر طرد اجتماعی است، که بیشترین اثر را بر روی احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار میگذارد و از آنجا که تا به حال تحقیقی هم در زمینۀ و هم پیرامون بررسی احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار شکل نگرفته است و در تحقیقات قبلی فقط اشارهای جزئی به این مسأله شده است لذا پژوهش حاضر قصد دارد ابتدا طی یک مرحله ای اکتشافی از جمعیت هدف معنا، زمینه و دلایل شکل گیری این احساس را دریافت کند و سپس در بین جمعیت آماری مذکور به بررسی کمی این مقولات بپردازد. بنابراین با توجه به وضعیت و شرایط زنان سرپرست خانوار و اهمیت توجه به آنان، پرسشهای اصلی در این تحقیق به صورت زیر قابل طرح میباشد:
- زنان سرپرست خانوار چگونه شادی و شادمانی را معنا و تفسیر کرده و دلایل و زمینه های شکل گیری شادمانی از نظر این زنان چگونه تعریف و توصیف می شود؟
- چه عواملی می تواند در ایجاد احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار، نقش بازی کند؟
- منابع تأثیرگذار بر طرد و محرومیت اجتماعی این گروه از زنان، آیا از طریق و به واسطه ایجاد آن، میتوانند تغییرات شادمانی را تبیین نمایند؟
احساس شادمانی یکی از ضروریترین خواسته های فطری و نیازهای روانی انسان به شمار میرود و به دلیل تأثیرات عمده بر سالمسازی و بهسازی جامعه، مدت مدیدی است ذهن محققان اجتماعی را به خود مشغول کرده است. به طوری که امروزه بسیاری جامعهشناسان به نوعی در صدد ایجاد یک جامعه سالم و با نشاط هستند، زیرا به نظر میرسد احساس شادمانی از یکسو انسانها را برای زندگی بهتر و بازدهی بیشتر آماده می کند و از سوی دیگر به دلیل ویژگی مسری بودن آن، بستگیهای فرد را با محیط گسترده می کند. از اینرو تا مادامی که شهروندان احساس شادمانی کنند، همواره در خدمت به شهر و افراد جامعه اهتمام بیشتری میورزند. اهمیت توجه به شادمانی درحدی است که از سال 2000 به بعد در نگاه سازمان ملل برای تعیین سطح توسعهیافتگی کشورها متغیرهای شادکامی و امید به آینده و خشنودی و رضایتمندی افراد جامعه نیز به عنوان یک متغیر کلیدی وارد محاسبات شده است به این صورت که اگر مردم یک جامعه احساس نشاط، خشنودی و رضایتمندی نکنند نمیتوان آن جامعه را توسعه یافته (علیالخصوص در حوزه توسعه اجتماعی) قلمداد نمود(صفریشالی،1390: 125). همچنین سطح پایین رضایت از زندگی و احساس خوشبختی، منجر به گرایشهای منفی نسبت به کل جامعه و دوره های طولانی برآورده نشدن آرزوها و انتظارات شده و نگرشهای بدبینانهای پدید میآورد که این بدبینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود(اینگلهارت،1372). بنابراین پرداختن به این مسأله مهم به نظر میرسد؛ در نتیجه با توجه به اهمیت و ضرورت احساس شادمانی در زمینه توسعة انسانی و اجتماعی، پژوهش حاضر در صدد بررسی این پدیده است و از آنجا آمارها نشان میدهد كه زنان در سطح جهانی و ملّی از محرومیتهای مضاعف رنج میبرند و از طرفی شادکامی زنان تأثیر مهمی بر سلامت کودکان، خانواده، جامعه و محیط زیست دارد. همچنین این قشر فعال و سرنوشت ساز، اولین مراقبین سلامت خانواده و جامعه هستند بر این اساس آموزش و فرهنگ از طریق سلامت زنان توسعه مییابد زنان دریافتکنندگان و هم ارائه دهندگان اصلی مراقبتها در نظام سلامت هستند(احمدی و همکاران، 1386). بنابراین نمود احساس شادی زن در خانواده بر احساسات تمامی اعضای خانواده مؤثر است. بدین منظور این پژوهش قصد دارد که پدیده شادمانی را با توجه به اهمیت ارتباطی که با جمعیت هدف دارد در بین زنان و به صورت اخصتر زنان سرپرست خانوار که بصورت جدیتر با این موضوع درگیر هستند، بررسی کند. ضرورت توجه به زنان سرپرست خانوار از میان گروه زنان از این جهت است كه در خانوارهای که زن سرپرست است، تصمیم گیری برای مقابله با مسائل و مشكلات شخصی، روانی، اجتماعی، عاطفی، اقتصادی خانوادگی، تحصیلی و رفتاری فرزندان در آینده بر عهده سرپرست خانوار(مادر) است و برعهده اوست كه نظام روابط عاطفی موجود در خانواده حفظ شود و ایجاد تنش در خانواده را به حداقل برساند و از لحاظ مادی و معنوی فرزندان را حمایت كند. از اینرو توجه و مشخص نمودن سلامت روان زنان سرپرست خانوار(مادر) برای جلوگیری و حل بسیاری از معضلات و مشكلات خانواده ضروریست(حسینی و همکاران، 1388: 4). با توجه به اینکه امروزه پدیدة خانوارهای زن سرپرست به دلایل مختلف در دنیا رو به افزایش است و اغلب این خانوادهها دارای مشكلات فراوان هستند، در نتیجه فزونی این گروه از زنان به صورت یک مشكل اجتماعی مطرح می شود(خسروی، 1387). در واقع میزان وقوع آسیبهای روانی نظیر افسردگی، اضطراب و استرس در این گروه از زنان به گونه ای بالا است(معیدفر و حمیدی،1386) که نسبت به سایر زنان شادی کمتری را حس می کنند. به طوری که فقدان همسر و حامی موجب می شود که اکثر این زنان به ناراحتیهای روحی و جسمی دچار شوند. همچنین، کمبود معاشرت و تفریح به علت مسائل شهرنشینی در کلانشهر، مشکلات عاطفی آنها را میافزاید. اکثریت این قشر از زنان به علت عدم استقلال اقتصادی فاقد پایگاه اجتماعی مناسبی بوده اند تنهایی آنها نیز، شرایطی را ایجاد می کند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده پدری، کاهش نفوذ اجتماعی و حتی گاه تضعیف موقعیتها و فرصتهای اجتماعی فرد می شود(قنبری و همکاران،1390: 116). به طوری که بنا بر نتایج بسیاری از تحقیقات، رفتارهای مشارکتی بسیاری از زنان سرپرست در مقایسه با زنان دیگر بسیار پایین است و این مسأله علاوه بر دلایل فرهنگی، ناشی از مسایل مربوط به تعدد نقشها و مسئولیت مدیریت خانواده میباشد. آنان خود را تأمینکننده نیازهای روحی و عاطفی فرزندان و سالمندان خانواده خود میدانند و براین باورند که برای فرزندان خود به عنوان تکیهگاه و پشتوانه به حساب میآیند(شادیطلب و همکاران، 1384). در نتیجه وضعیت طردشدگی مسأله مهمی است که این زنان بنا بر نتایج بسیاری از تحقیقات با آن مواجه هستند. در واقع عواملی مثل نداشتن منابع مادی، نگرش منفی افراد جامعه و دور شدن از روابط اجتماعی و فعالیتهای مدنی شرایطی را برای آنها ایجاد می کند که در وضعیتی نابرابر نسبت به دیگر اقشار جامعه قرار میگیرند در نتیجه دچار طرد اجتماعی خواهند گردید. ضرورت توجه به طرد اجتماعی و عوامل ایجاد کنندۀ آن در زندگی زنان سرپرست خانوار از آنجا ناشی می شود که در آن متغیرهایی مانند مسکن، بهداشت و سلامت و آموزش را میتوان ملاحظه کرد. مسائل و مفاهیمی همچون مشکلات مالی، نیازهای اساسی، تماسهای اجتماعی و ناخشنودیِ اجتماعی نیز در تعاریف آن به چشم میخورند(ابراهیمی،1391). در کل این پژوهش از دو جنبه نظری و کاربردی حائز اهمیت است: در بعد نظری مؤلفه های پژوهش حاضر همچون سایر مؤلفه های اساسی در حوزه اجتماعی، آزمون پارهای از نظریه های اجتماعی است که به طور صریح و یا تلویحی به تبیین نشاط، خوشبختی و سعادت مردم می پردازد و موجب بسط شناخت منظم رشته جامعه شناسی می شود. و در بعد کاربردی هم مطالعۀ علمی دقیق و مداوم موضوع این پژوهش، به ویژه در سطح ملی می تواند توجه اهل اندیشه را به میزان شادمانی در میان زنان سرپرست خانوار و عوامل مرتبط با آن یعنی عوامل ایجاد کنندۀ طردشدگی، جلب و به مدیران و برنامه ریزان اجتماعی و فرهنگی در انتخاب سیاستهای مناسب در زمینۀ شادمانی زنان سرپرست خانوار کمک کند. در مجموع، از نتایج این پژوهش می شود در عمل(سیاستگذاری و برنامه ریزی) هم سود جست. از اینرو با توجه به اهمیت پژوهشی موضوع مورد مطالعه، تحقیق حاضر در صدد بررسی و تحلیل احساس شادمانی و رابطه آن با عوامل ایجاد کنندۀ طرد اجتماعی در بین زنان سرپرست خانوار تهران است زیرا به نظر میرسد شناسایی آن دسته از عواملی که منجر به طرد اجتماعی این گروه از زنان می شود با احساس شادمانی آنها در ارتباط است. بدین منظور اهداف اصلی در این تحقیق به شرح زیر قابل تعریف می باشد:
- شناسایی و مطالعه دلایل و زمینه های احساس شادی و شادکامی در بین این زنان
- اندازه گیری میزان احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران
شناسایی منابع طرد و محرومیت اجتماعی این جمعیت و مکانیزم اثرگذاری آن بر شادمانی این زنان
قیمت :37500 تومان
بلافاصله پس از پرداخت ، لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد
و در ضمن فایل خریداری شده به ایمیل شما ارسال می شود.
پشتیبانی سایت serderehi@gmail.com
37,500 تومانافزودن به سبد خرید