37,500 تومانافزودن به سبد خرید
(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
دانشگاه خوارزمی
دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی
گروه فلسفه تعلیم و تربیت
رساله
جهت اخذ درجه دکترا
رشته فلسفه تعلیم و تربیت
عنوان
بررسی فلسفه خانواده با تاکید برابعادساختاری وکارکردی ودلالتهای تربیتی آن مبتنی برآموزههای قرآن
اردیبهشت ماه 1394
در این پژوهش به بررسی فلسفه خانواده با تاکید بر ابعاد ساختاری و کارکردی و دلالتهای تربیتی آن مبتنی بر آموزههای قرآن پرداخته شده است. بنا به اقتضای سوالات پژوهش از روشهای تحقیق تحلیلی، هرمنوتیک و استدلال قیاسی (عملی) بهره گرفته شده است. فلسفه خانواده، نخست با بررسی بعد ساختاری (چیستی) و سپس بعد کارکردی (چرایی) خانواده در آموزههای قرآنی و درنهایت ترسیم دلالتهای ابعاد فوق (چگونگی) در امر تربیت، تببین گردیده است. برای این منظور از تفکر سیستمی، در پرتو بهرهمندی از آموزههای دینی به منظور رفع برخی محدودیت ها، استفاده شده است.معیارهای ساختاری به منزله درونداد و کارکردهای به مثابه برونداد سیستم میباشد.در بعد ساختاری خانواده ضمن در نظر گرفتن و لحاظ نمودن محورهای سنخیت در انسان بودن، تضاد در جنسیت و عدم ازدواج با محارم، بنای خانواده با معیارهای ایمان ، پاکدامنی (اشکار وپنهان)، تقوا، اخلاق خوب و شرافت خانوادگی ترسیم میگردد.
در بعد کارکردی، مولفههای آرامش، مودت و رحمت، رشد و تکامل فردی، مراقبت، حمایت و زمینه سازی تربیت در قالبهای جامعهپذیری، تربیت اجتماعی و پرورش دینی و مذهبی برون دادهای سیستم خانواده محسوب میشوند.دلالتهای تربیتی منبعث از مباحث بیان شده، در دو محورالف) تیپ خانواده متعالی با اصول هدفمندی، مسئولیت پذیری و اراستگی و ب) سبک فرزندپروری مسوولانه با اصول پاسخدهی و محبت استخراج گردیده است.نگاه جامع و سیستماتیک به خانواده با ویژگیهای بیان شده، علاوه بر کمک به تشکیل ساختار بهتر و تسهیل مسیر رسیدن به کارکردها و دلالتهای تربیتی، موجبات تحکیم خانواده را فراهم میاورد.
کلید واژه: ساختار، کارکرد، دلالتهای تربیتی، آموزههای قرآن
عنوان صفحه
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش…. 15
2-3. چیستی و ماهیت خانواده. 18
2-5-3. خانواده گسترده ی محدود. 23
2-6-1. اهمیت خانواده در دوران کودکی… 24
2-6-2. اهمیت خانواده در دوران نوجوانی و بالاتر. 25
2-7. خانواده از منظر فیلسوفان.. 27
2-8. خانواده در اندیشه آرمانشهرگرایی… 28
2-10. خانواده از منظر فمنیسم. 30
2-10-1. دیدگاههاى متعادلتر در فمینیسم. 31
2-10-2. چرخش U شکل از سوی مادر فمنیسم. 32
2-11. خانواده در اندیشه اسلامی و از منظر برخی اندیشمندان مسلمان.. 34
2-11-3. خواجه نصیرالدین طوسی.. 35
2-11-4. ملامحسن فیض کاشانی… 36
2-12. خاستگاه خانواده (پیدایش خانواده) 37
2-13. اهم انواع و صور ازدواج (زوجیت) 38
2-15. نظریه ناهمسان همسری.. 49
کارکردگرایی و دیگر ایده پردازیهای نظری.. 57
2-16-3. رویکردهای تفسیری.. 57
2-16-5. کاهش کارکرد خانواده. 58
2-18-1. انواع تقسیمبندی سیستمها 65
2-18-1-1. سیستم بازو سیستم بسته. 65
2-18-1-2. سیستمهای اصلی و فرعی… 66
2-18-1-3. سیستمهای ساده و پیچیده. 67
2-18-2. تفاوت سیستم و تفكر سیستمی… 68
2-19-1. خصوصیات سیستمیخانواده. 70
2-21. شناخت نیازها پایه خود شکوفایی… 75
2-22-1. بررسی خودشکوفایی در منابع اسلامی… 78
2-24. الگوهای تغییرات تحولی در تعامل والد- فرزند. 81
2-24-1. فرزندپروری مقتدرانه. 84
2-24-2. فرزندپروری سهلگیرانه. 84
2-24-3. فرزندپروری مستبدانه. 85
2-24-4. فرزندپروری مسامحهكارانه. 85
2-25. پیآمدهای شیوه تربیتی منتخب والدین بر فرزندان.. 85
2-26-1. ویژگیهای نظریه مبادله. 87
2-28-1. انواع زوجیتهای برشمرده درقرآن.. 92
2-28-1-2. ازدواج معاملهای.. 92
2-28-2. تعریف خانواده در قرآن.. 93
2-28-3. گسترهی خانواده در اسلام. 95
2-28-4-2. محل ذكر و تلاوت ایت الهی… 97
2-28-4-3. محل رابطهای مقدس…. 97
2-28-4-4. لزوم حفظ حریم خانه. 97
2-28-5. تشكیل خانواده در قرآن.. 97
2-28-5-1. طبیعی، فطری یا الهی بودن خانواده در آموزههای دینی… 99
2-29. الگوهای جایگزین خانواده. 102
2-29-1. همخانگی یا زندگی مشترک بدون ازدواج. 102
2-29-2. کمونها یا اجتماعات اشتراکی… 104
2-29-3. زوجهای هم جنس باز. 105
2-31. پیشینه پژوهش خارجی (عربی) 111
2-32. پیشینه پژوهش خارجی (لاتین) 112
3-3. جامعهی آماری پژوهش…. 119
3-5. روش گرداوری اطلاعات… 119
فصل چهارم: یافتههای پژوهش…. 121
4-2. خانواده اسلامیذیل نگاه سیستمی… 123
4-3. مرزهای درون خانواده از دیدگاه اسلام. 126
4-4. مرز خانواده و اجتماع. 127
4-5. تکمیل تفکر سیستمیدر پرتو آموزههای اسلامی… 128
4-6. ترسیم ابعاد ساختاری خانواده در آموزههای قرآنی (چیستی خانواده اسلامی) 130
4-6-1. اهمیت ساختار در بینش اسلامی… 130
4-6-2. محورهای اصلی گزینش ساختار. 131
4-6-3-1. سنخیت در انسان بودن.. 131
4-6-3-3. ممنوعیت ازدواج با محارم. 136
4-6-3-4. لزوم رعایت هنجارها 137
4-8. نقش بینشهای دینی درخانواده. 142
4-10. شرافت خانوادگی (محیط خانوادگی سالم) 151
4-11. تشکیل ساختار در قاموس قرآن (میثاق غلیظ) 153
4-14. ترسیم ابعاد کارکردی خانواده در آموزههای قرآنی (چرایی خانواده اسلامی) 157
4-15. کارکردهای خانواده با نگرشی اسلامی… 157
4-15-2. رشد و تكامل فردی.. 164
4-15-4. تامین و تثبیت جایگاه و پایگاه اجتماعی… 170
4-15-5. جلوگیری از انحرافات اجتماعی (كنترل اجتماعی) 171
4-15-7. استحکام خانواده با وجود فروکاستن کارکردها 177
4-15-8. استحکام خانواده با فرا رفتن از نظریه مبادله. 178
4-19. اصول بدست آمده برای خانواده متعالی… 181
4-19-1-1. وجود آرامش روحی در خانواده. 184
4-19-15. صبر و بردباری در برابر مشكلات… 187
4-19-2. اصل مسئولیت پذیری.. 188
4-19-2-1. معنا بخشی به زندگی… 190
4-19-2-2. تلاش برای رشد دیگری.. 190
4-19-2-4. آگاهی از هدف و ایمان به آن.. 190
4-19-2-5. تلاش برای اعتلای جمعی… 191
4-19-3-2. استعمال تعابیر بلند. 193
4-19-3-3. بهرهمندی دنیوی و اخروی.. 193
4-19-3-4. سبک یا روش فرزندپروری اسلامی… 194
4-19-3-5. فرزندپروری مسوولانه. 195
4-19-4-1. روش تربیتی: تکلیف به قدر وسع. 196
4-19-5. اصل پاسخدهی و محبت… 198
4-19-5-1. روش تربیتی: بیان کردن مهر و ابراز نمودن محبت. 198
4-19-5-2. نیازهای اساسی فرزندان.. 198
4-20. مقایسه شیوه مسوولانه با سایر روشهای نامبرده. 201
فصل پنجم: بحث، نتیجهگیری و پیشنهادها 205
5-3-1. پیشنهادهای پژوهشی.. 212
5-3-2. پیشنهادهای کاربردی.. 212
پیوست 1. جایگاه خانواده در اسناد بالادستی کشور. 232
عنوان صفحه
شکل 2-1. حرکت سیکلی (چرخش های خانواده) 26
شکل 2-2. تعادل و توازن برون دادها، دروندادها و بازخوردها 69
خانواده به عنوان اولین مکانی که فرزند انسان بدان راه مییابد و اخرین جایی که از آن بریده میشود، مهمترین نهاد و اثرگذارترین واحد تربیتی به شمار میاید، به گونهای که میتواند منشا تحول فردی و اجتماعی، رشد ارزشهای انسانی و پرورش اعضا باشد. توجه به این مساله و مسائل مرتبط با آن، علاوه بر تاثیرات بنیادی، بر تربیت نسل آینده اثر مستقیم خواهد داشت.
در زندگی اغلب افراد، خانواده مهمترین موضوع است. اکثر ما در خانواده به دنیا میاییم و بیشتر سالهای کودکی و نوجوانی خود را خواه به اختیار و خواه به اجبار در «خانوادهمان» میگذرانیم، حتی افراد مجرد که تنها زندگی میکنند، میتوانند نزدیکترین و موثرترین اعضای خانواده را مشخص کنند و نام ببرند؛ گذشته از این بیشتر ما در زندگی با کسانی آشنا میشویم و این کار ممکن است به تشکیل خانوادهای منجر شود که احتمال دارد فرزندانی در آن پا به عرصه وجود بگذارند. به این ترتیب ما در داخل خانواده در مقام همسر یا والد، دوران دیگری را آغاز میکنیم، شاید هم با طلاق و ازدواج مجدد، مبدل به والد جدیدی شویم. حتی هنگامیکه فرزندانمان خانه را ترک میکنند ما با شرکت در مراسم خانوادگی یا مراقبت از بچهها و یا با هدیه دادن به آن ها، در مقام پدربزرگ یا مادربزرگ دوباره پایمان به میان کشیده میشود. همچنین در خانواده است که ما برای اولین بار تفاوتها، تقسیمبندیها و سلسله مراتب را تجربه میکنیم، زیرا خانواده حول جنسیت و سن شکل میگیرد. (ریبنز، 1994)
لذا پرداختن به خانواده یعنی آزاد کردن ارادههای هدفمند برای شناخت این هستهی بنیادین، و تلاش برای توسعه و تحکیم آن، چرا که هستی جوامع بر خانواده نهاده شده و جامعه متشکل از خانوادهها است؛ مختصات هر جامعه از طریق روابط خانوادگی قابل توصیف است. اثر وجودی مفید و یا زیانبخش خانواده به جامعه هم میرسد؛ ساخت و مشی آن در سکون یا اضطراب جامعه موثر است؛ انگیزه اعضایش در انگیزههای اجتماعی تاثیر میگذارد؛ چگونگی مشی و سبک زندگی آن در صحت یا بیماری، اخلاق و تربیت جامعه نقش دارد.
دنیای امروز براساس تحقیقات و بررسیهای صاحب نظران به جایی رسیده است که نیکو دریابد که اگر خانوادهها سالم و استوار باشند، بسیاری از مسائل مربوط به حیات اجتماعی سر و سامان مییابند و اگر خانواده که خشت بنای اولیه اجتماع است از عوامل لغزش دور سازیم، جامعه تا حدود زیادی سر و سامان پیدا خواهد کرد. (قائمی، 1369) از یک نظر تشکیل خانواده، خدمتی است به زن و مردی که برای حیات مشترک پیوندی برقرار کردهاند و خدمتی است به اجتماع از نظر دور داشتن آن از عامل فساد و لغزش و ایجاد احساس مسئولیت و به کودک که نیاز به مربی و معلمی صالح دارد و به مکتب و مذهب که تعالیم آن از این طریق حیات و تداوم پیدا میکنند. (همان)
این نهاد تربیتی، از منظرهای مختلف مورد توجه قرار میگیرد، ولی سرمایهگذاری و توجه هرچه بیشتر به این نهاد مقدس، از رسالت مربیان بزرگ و در راس آنان پیشوایان ادیان است.
در این پژوهش سعی بر آن است که ابعاد ساختاری، کارکردی و همچنین دلالتهای تربیتی اولین و مهمترین نهاد تربیتی مورد بررسی و تبیین قرار گیرد.
یکی از شکلهای تجمع انسان خانواده است که مجموعه پیچیدهای از انواع روابط، روندها و پدیدههای مختلف میباشد. به عبارت دیگر خانواده نظامیاست از حیات اجتماعی که در آن مناسبات جسمانی، روانی، اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی با هم گره خورده و مجموعه یکپارچهای را تشکیل میدهند. خانواده در مفهوم کلی خود پدیدهای جهانی است و در همه گسترههای مکانی و زمانی وجود داشته است؛ چرا که به نیازهایی پاسخ میدهد که برای تمامی نوع بشر مشترک است. (محسنی، 1370)
خانواده قدیمیترین و مهمترین شکل گروه اجتماعی میباشد. قدیمیترین گروه اجتماعی، زیرا یک گروه طبیعی است که از آغاز زندگی بشر وجود داشته است و مهمترین گروه، برای آنکه بدون آن زندگی در اجتماع متصور نیست. خانواده کوچکترین واحد بنیادی جامعه نوین میباشد. (مندراس، 69)
کوچکترین واحد، در واقع هسته مرکزی اجتماع و نخستین اجتماعی است که شخص در آن گام مینهد و آداب زندگی و اصول و رسوم اجتماعی را فرا میگیرد. همه نقشهای مربوط به ایجاد تمدن و انتقال مواریث رشد و شکوفایی انسانیت به آن مربوط میشود. همه سنت ها، عقاید و آداب و ویژگیهای فردی و اجتماعی از طریق خانواده به نسل جدید منتقل میگردد (قائمی، 1369). نهتنها کانون حفظ سنن ملی و اخلاقی، بلکه مرکز رشد عواطف و احساسات نیز میباشد. هم مکتب آموزش تعاون و فداکاری است و هم کانونی برای حمایت از انسان، زیرا از همسران و کودکان ناشی از ازدواج، حمایت میکند.
در این نهاد اصلیترین رفتارها و نیازهای بشری از قبیل عشق و تولد فرزند تا حمایت از اعضای خانواده و بستگان، شکلگیری فضای عاطفی، اجتماعی شدن، فرهنگ پذیری داوطلبانه و اجباری، تولید فرهنگ و … سامان مییابد. خانواده فقط قابل تفکیک به افراد تنها نیست؛ زیرا در آن هم افراد و هم اشیاء و هم خاطرهها و مناسبات و روابط و هم دورههای تاریخی و ابزارهای مادی و فرهنگی حاضر میباشند و هر یک از این عناصر به تنهایی و مرتبط با دیگری در سازماندهی و حرکت آن به سوی جلو نقش آفرین میباشند؛ بدین لحاظ است که خانواده را میتوان یک جامعه کوچک بسیار مهم دانست یا جامعهای که در آن افراد همراه با دیگر امور حاضر، نقش افرینی میکنند؛ در صورتی که دیگر نهادهای اجتماعی را نمیتوان جامعهای کوچک شمرد (آزاد ارمکی، 1388). خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است. هسته اصلی جامعه و بنیاد و پایه هر اجتماع بزرگ است. (کی نیا، 1360)
خانواده پناهگاه افراد است، کانونی است که نسلها را به یکدیگر پیوند میدهد و جایی است که پیر و جوان در آن میاموزند که چگونه در گردش زندگی با وظایف متغیر خویش سازگار و هماهنگ گردند. اساسا افراد پس از تولد تحت تاثیر افکار، عقاید و رفتار اعضای خانواده قرار دارند. بنابراین خانواده اولین و مهمترین عامل اثر گذاری بر روی رفتار است. از طریق خانواده، کودکان با فرهنگ جامعه خود، مانوس شده و عادات و عواطفی در آن ها ایجاد میشود که شخصیت آن ها را تحت تاثیر قرار میدهد. بطورکلی فرزندان هر خانواده تحت تاثیر والدین سپس سایر اعضای خانواده خود قرار میگیرند. جان برادشا به این نکته اشاره دارد که کودک در نقش پدر و مادر با خود همانطور که رفتار شده رفتار میکند. (برادشا، 1372)
گاه از خانواده به عنوان «منظومه خانوادگی» یاد میکنند؛ این اصطلاح که از هیات و نجوم استعاره گردیده است تا حدی صحیح و منطقی و توام با ذوق سلیم است؛ زیرا در منظومه خانوادگی، سخن از تاثیر متقابل هر یک از افراد روی دیگری است؛ و هر فرد ضمن استقلال صوری، وابستگی به نیروهایی دارد که از سایر افراد بر او وارد میشود. همچنین تعامل این منظومه نیز مورد عنایت دقیق است. (همان)
خانواده در حفظ و گسترش قدرت ملی نقش موثری ایفا میکند. به بیان دیگر رابطهای نزدیک بین قدرت ملی و خانواده وجود دارد و سستی و تباهی خانوادهها، انحطاط یک ملت را به دنبال میاورد، چنان که ژوسران دانشمند فرانسوی میگوید: تاریخ به ما میاموزد که تواناترین ملتها مللی بودهاند که خانواده در آن ها قویترین سازمان را داشته است. (ژوسران، 2000) امروزه نیز دولتها به رشد و توسعه کیفی خانواده توجه میکنند و میکوشند با در اختیار قرار دادن امتیازها و تسهیلات رفاهی، آموزشی و مشاورهای، به ارتقای سطح بهداشت و سلامت روانی خانواده کمک کنند.
خانواده به عنوان مهمترین هستهی اجتماعی از دیرباز مورد توجه فلاسفه، متفکران و اندیشمندان نیز بوده، همواره نسبت به اهمیت آن تاکید شده است. قدمای فلاسفه، زندگی خانوادگی را بخش مستقلی از «حکمت عملی» میشمردند به طوری که افلاطون در جمهوریت، ارسطو در سیاست و بوعلی سینا در شفا، با چنین دیدی و از این زاویه به زندگی خانوادگی نگریستهاند. افلاطون میگوید: اگر ما بخواهیم جمهوری خوبی را سامان دهیم، باید قوانین اصلی آن جمهوری قوانینی باشد که بتواند به مساله زناشویی سامان خوبی دهد. (افلاطون، 1392) روسو، ولتر و منتسکیو نیز در عقاید و نظریات خود در مورد حقوق فطری و اجتماعی بشر به شکلی بر این امر صحه گذاردهاند. (مطهری، 1365) حتی برخی اندیشمندان خانواده را بر جامعه ترجیح داده و ابراز داشتهاند که بر جامعه نوعی انضباط خشک و کسالت اور حاکم است؛ ولی فضای خانواده اکنده از احساس مشترک و آرامش و محیط انسانی است. (باوم، 1367)
دانشمندان مختلف علوم اجتماعی، روانشناسی اجتماعی، جمعیت شناسی، حقوق، تاریخ و حتی مسوولین سیاسی و امنیتی هر یک، از زوایای مختلف به مساله خانواده توجه کردهاند.کورت لوین، اندیشمند علوم اجتماعی میگوید: «تازمانی که دارای خانوادههای نیک هستیم، میتوانیم به نژاد بشر امید ببندیم» (لوین، 1951). الن ژیرال نیز معتقد است: «در میان همه مراسم و آداب و مسائل اساسی و حیاتی انسان، ازدواج از اهمیت ویژهای برخوردار است و هیچ نهادی همانند آن تحت تاثیر دگرگونیهای اجتماعی قرار نمیگیرد». (روحانی، 1389)
صاحب نظران روانشناسی و علوم تربیتی یکی از مهمترین نهادهای موثر در تربیت و رفتار آدمی را سازمان خانواده میدانند؛ زیرا این محیط، اولین و بادوامترین عامل در تکوین شخصیت کودکان، نوجوانان و زمینهساز رشد جسمانی، اخلاقی، اجتماعی، عقلانی و عاطفی است. (صافی، 1383)
مهمتر از همه آنکه، کوشش مصلحان جامعه مخصوصا پیامبران الهی این بوده است که نظام خانواده، یک نظام مستحکم و پایداری باشد و هیچ عاملی نتواند این کانون سعادت را متلاشی گرداند.
این هسته و بنیاد که جامعه، کشور و امت از همین هسته نشات میگیرند دارای ارزشمندی ویژهای است تا این حد که پیامبر اسلام آن را محبوبترین بنا نزد خداوند میداند. «ما بُنیَ بناء فی الاسلام احب الی ا.. عزوجل من التزویج» هیچ بنایی نزد خداوند، با عظمت تر و محبوب تر از ازدواج نیست. (حرالعاملی، 1414) دین اسلام به عنوان اخرین دین الهی بخش عمدهای از قوانین و توصیهها را به خانواده اختصاص داده است. آداب ویژهای برای زندگی خانوادگی وضع کرده و بسیاری از هنجارهای مربوط به ازدواج و خانواده را در بخش عمدهای از جهان تغییر داده و در واقع ساختار مطلوب و بهنجار خانواده را براساس آموزههای دینی بنا نموده است. (جمل، 1404) ضمن توجه خاص به روابط درون خانواده، توصیهها و دستورات اساسی، حیاتی و تربیتی برای بقای آن مقرر داشته است. (پورامینی، 1388)
منبع نورانی، مبین و حیات بخش قرآن که بیرون اورنده از تاریکیهای جهالت به انوار هدایت (مایده، 16) است و پند و موعظه از جانب رب یگانه را راه درمان مشکلات (یونس، 57) بیان می کند، طبق کلام صریح آیات در گلایهی پیام اور آن، مهجور (فرقان، 30) و متروک گردیده است، درحالی که با نگاه حداکثری از کلیترین تا جزییترین مسائل تربیتی مرتبط با سازماندهی و بنای این کانون رشد و تعالی انسان به تصریح یا تلویح در آن آمده و سرشار از توصیههای کارآمد و متناسب با عصر حاضر، در باب اساسیترین مسائل خانواده است. از دیدگاه قرآنی، حیات و کمال انسانی در محیط خانواده سامان مییابد و انسان به تنهایی نمیتواند از ظرفیتهای وجودی خود بهرهبرداری کند. نکته قابل تامل این است که این ظرفیتها بیش از آنکه مادی و غریزی باشند، روحیاند. پیامبر اسلام (ص) و اولیای دین (ع) به مسائل خانوادگی توجه داشتند و افراد را در زمینه روابط خانوادگی حتی روابط بسیار خصوصی زناشویی راهنمایی میکردند. آنان در مورد شیوه انتخاب همسر، کیفیت روابط خانوادگی خود با فرزندان و انواع روابط عاطفی در خانواده به راهنمایی و حل مشکلات مردم میپرداختند. (سالاری، 1383)
اسلام برای آنکه خانواده بتواند به زندگی و ره اوردها و تربیت فرزندان خود ادامه دهد، به همه اموری فرا خوانده که پیوند و پیوستگی آن را پاس میدارد و بنیان آن را استواری میبخشد، زیرا با همین زندگی خانوادگی است که حلقات زناشویی بنیان مییابد و ریشه دار میگردد و روحیه دیگر خواهی افراد خانواده نمودار میشود. هر عضوی از آن در حدود مسئولیت خانوادگی، خویش را وقف آن میگرداند و این چنین همگی دست یگانه میگردند که در پس ماندگاریاند و در جان هر یک از آن ها بذر اطمینان به زندگی بهتری کشت میشود. (اژیر، 1390) مجموعه تعالیم اسلامیدر مورد خانواده افراد را به نظام و ساختاری رهنمون میشود که پاسخگوی نیازهای خانواده است. در استفاده از آموزههای دینی، بررسی مدونی لازم است تا از آن طریق نظام مشخصی پیشنهاد گردد و ساختار و کارکرد در نگاهی کل گرایانه از این آموزهها استخراج، دسته بندی و اولویتبندی گردد.
علیرغم نیازمندی فوق، پژوهشهای مرتبط با ساختار اسلامی و عناصر بنایی آن و کارکردهای مورد انتظار، گاه بهصورت مختصر و گذرا بیان شده است که درنهایت منجر به عدم استفاده مفید میگردد و بهرهمندی در عمل، از آن بدست نمیاید و گاه بهصورت پراکنده و غیر منسجم بیان میشود که فاقد ارتباط کل گرا و نگاهی جامع میان عناصر است. در نتیجه همچنان این مساله به جای خود باقی است که عناصر مهم ساختاری خانواده در آموزههای اسلامیکدامند؟ در این نظام، خانواده چه کارکردهایی را دنبال می کند؟ و درنهایت دلالتهای تربیتی که از این ساختار و کارکردها بدست میایند چه دلالتهایی میباشد؟
بنابراین مساله ساختار و کارکرد همچنان به عنوان مسائلی مهم اما مبهم، باقی مانده و نیازمند پژوهش و بررسی است.
با توجه به مطالب مطرح شده اعم از اهمیت، جایگاه تربیتی و توصیههای آموزههای دینی، خانواده نیازمند بازنگری بنیادین در ابعاد ساختاری و کارکردی مبتنی بر آموزههای قرآن – و در پارهای موارد روایات پیشوایان به عنوان روشنگر و مفسر آیات – میباشد. لذا تلاش بر آن است که خانواده ذیل بینشی جامع نگر (سینوپتیک) بررسی شود و ساختار، کارکرد و دلالتهای تربیتی مربوطه استخراج گردد.
پرداختن به موضوع خانواده اگر چه جدید نیست، اما همچنان جدی است؛ و از مسائلی است که هر چند یک بار لازم است درباره آن صحبت شود و دیدگاههای تازهای در آن عرضه و ارائه گردد تا نسلهای جوان و نوخاسته به اهمیت آن بیشتر پی برند و راه و روش خود را در این رابطه انسانی بسازند. (قائمی، 1369)
1) اولین محور ضرورت، جایگاه خانواده و نقش آن در تربیت است. خانواده نخستین و مهمترین کانون برای تربیت و سازندگی و براورنده نیازهای کودک است. امر تربیت کودک درخانه بهتر و بیشتر سامان مییابد؛ بهویژه در این رابطه که در کانون خانوادگی مهر و عدل، رحمت و انضباط به صورتی توام اعمال میشود. (قائمی، 1366)
این نهاد جهان شمول، به رغم کوچک بودن، دارای آثار و کارکردهای پردامنه زیستی، روانی، دینی، آموزشی، تربیتی، جمعیتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. نوزاد در خانواده به دنیا میاید و تعاملات خود را با محیط آغاز میکند. در این کانون اولیه، نخستین تاثر و تاثیرات متقابل آغاز میشود و کودک کم کم در فرایند رشد و اجتماعی شدن قرار میگیرد. همانطور که روانشناسان معتقدند سالهای اولیه کودکی نقش بسزایی در رشد شخصیت و آینده او دارد. بیشتر طرحوارهها و شناختهای کودک از خود، اطرافیان و محیط در این دوران شکل میگیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک بسته به ارتباطهایی است که خانواده با وی دارد و این که تا چه حد تلاش میکنند نیازهای او را براورده سازند.
بسیاری از تفکرات افراد در اولین نهاد تربیتی یعنی خانواده شکل میگیرد و مجموعه مبانی و تفکرات هر فرد در طول زندگی شکلدهنده قسمت عمدهای از رفتارهای وی میباشد. با توجه به اینکه تاثیر والدین بر فرزندان، محدود به جنبه فیزیکی و جسمانی یا همان ارثی نیست، بلکه در اکثر موارد اکتسابی میباشد، بنابراین چگونگی شخصیت والدین، رفتار آن ها، فضاهای فیزیکی و فرهنگی که در خانه بوجود میآورند، شیوههای فرزند پروریشان، ارتباط کلامی و فیزیکی آن ها با یکدیگر و با فرزندان، فرهنگ آن ها، سرمایههای فرهنگی شان و وضعیت اقتصادی آن ها، همه عناصری هستند که بر روی فرزندان بسیار تاثیر میگذارند؛ به همین جهت پایهریزی و بنیاد شخصیت روانی و هویت فرهنگی فرزندان در همین اولین اجتماع و اولین آموزشگاه ساخته و شکل میگیرد، جامعهپذیری و فرهنگپذیری فرزندان، بیش از هر محیطی و بیشتر از محیطهای دیگر توسط خانواده صورت میگیرد. (منادی، 1385)
2) دومین محور ضرورت، تاثیر مستقیم و موثر خانواده بر اجتماع میباشد. تاثیر آشکار و پنهان خانواده بر دیگر نهادهای اجتماعی و متعاقبا تاثیرات گوناگون آن نهادها بر خانواده باعث شده است که اندیشمندان حوزههای مختلف علوم انسانی و نیز سیاستگزاران و برنامه ریزان اجتماعی به طور فزاینده به مسائل خانواده علاقه نشان دهند. (بستان، 1390)
خانواده به عنوان اولین آموزشگاه بشری براساس نوع رابطه با فرزندان بیشترین تاثیر را اولا، بر چگونگی شخصیت روانی، اجتماعی و فرهنگی فرزندان دارد، ثانیا به صورت غیر مستقیم جامعه را متاثر از نوع روابط فرهنگ خود میکند، در واقع به مرور زمان تغییرات در خانواده فرزندان را تغییر داده و با ورود فرزندان به جامعه، جامعه نیز دگرگون خواهد شد؛ به عبارتی میتوان گفت که سلامت خانواده سلامت جامعه را میرساند. این نهاد رابطه تاثیر دو سویه با جامعه داشته و متاثر از آن نیز می باشد .
خانواده همچنان که از یک سو از نهادهای مختلف اجتماعی تاثیر میپذیرد، از سوی دیگر بر فرزندان خود تاثیر میگذارد و درنهایت چگونگی شکل ساختار و کارکرد شخصیت روانی و هویت فرهنگی فرزندان امروز نیز چگونگی شکل ساختار و کارکرد روانی فرهنگی فردای جامعه را نشان میدهد، یعنی فرزندان امروز به نوبه خود، آینده جامعه را تحت تاثیر قرار میدهند. بنابراین یک چرخه سازندگی (چه به صورت سالم و چه ناسالم) بین جامعه، والدین، فرزندان و سپس جامعه برقرار است؛ یعنی ورود فرزندان به سطح جامعه، چه جهت آموزش و چه در سنین بالاتر جهت انجام فعالیتهای مختلف اجتماعی، به دنبال خود این تاثیرات را به جامعه انتقال میدهد. (ستیر، 1380) در نتیجه خانوادههای سالم در سلامت فرزندان و سپس سلامت جامعه نقش مهمی را دارند.
3) محور دیگر ضرورت تاکید کنوانسیونهای بین المللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر و حقوق بشر اسلامی بر اهمیت جایگاه خانواده میباشد. بند (3) ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشرمیگوید که: «حق تقدم در انتخاب نوع آموزش فرزندان با والدین است». کنوانسیون حقوق کودک (1989) به طور صریح از مسئولیت اصلی والدین در تربیت کودکان سخن گفته است. بند (1) ماده 18 این کنوانسیون ابراز میدارد که: والدین یا قیم قانونی، مسئولیت اصلی برای رشد و پیشرفت کودک را بر عهده دارند، اساسیترین مساله آنان منافع عالیه کودک است.»
بند (الف) ماده هفت اعلامیهی حقوقی بشر اسلامی نیز مقرر میدارد که: «هر کودکی از بدو تولد، حقوقی برگردن والدین، جامعه و دولت، در محافظت، تربیت و تامین نیازمندیهای مادی و بهداشتی و تربیتی خود دارد…» بند (ب) همان ماده میافزاید: «والدین و کسانی که از نظر قانون شرع به منزلهی والدین هستند حق انتخاب نوع تربیت فرزندان خود را دارند، آنان باید تربیتی را برگزینند که منافع و آینده فرزندان را در پرتو ارزشهای اخلاقی و احکام شرعی تامین نماید.»
در مقدمه قانون اساسی ایران، خانواده به عنوان واحد بنیادی جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان تلقی شده است. دراصل دهم قانون اساسی نیز آمده است: «از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامیاست همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط باید برای اسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامیباشد.». (احمدی، 1390)
4) محور دیگر، تهدیدها و آسیبهایی است که در دهه های اخیر نهاد خانواده را بهصورت جدی در عرصه جهانی به چالش کشیده و پیآمدهای منفی شدید برای آن به بار آورده است. دنیای امروز که دنیایی مضطرب و پریشان است، علیرغم پیشرفتهای حیرتانگیز علم و صنعت، در مساله خانواده دچار مشکلات و چالشهای اساسی بزرگی گردیده و حتی گاه اساس و تمامیت آن نیز زیر سوال رفته است. متاثر از تحولات اجتماعی صنعتی و علمی، در بیشتر جوامع (از جمله ایران) مشکلات متعددی برای خانواده پدید آمده است.
به طور خاص کمرنگ شدن رویکرد اخلاق محور و همچنین روند رو به رشد رفع محدودیتهای ارتباط بین مردان و زنان در محیطهای عمومی، گسترش روابط آزاد جنسی، غلبه رویکرد حقوقی به حل مسائل و مشکلات خانواده، نادیده گرفتن یا انکار تفاوتهای طبیعی زن و مرد و در نتیجه مقابله با هر گونه تمایز جنسیتی بین زن و مرد در زمینه حقوقی و مسئولیتها و کوشش در جهت حذف این تمایزها از بارزترین این تهدیدها و آسیبهاست که نخست جوامع غربی و پس از آن ها دیگر جوامع را همچون توفانهایی سهمگین درنوردیده است. شگفتاور آنکه این رویکردهای نظری و عملی ضد خانواده معمولا از پشتوانه نظریههای به ظاهر علمی برخوردار بودهاند و با بهرهگیری از اهرمهای سیاسی و حقوقی، از جمله معاهدات بینالمللی بعضا الزاماور، مسیر گسترش خود به همه جوامع را هموار کردهاند. (بستان، 1390)
اختلافات خانوادگی، طلاق، فرزندان بی سرپرست و بزهکاری نوجوانان و جوانان و … نشاندهنده مشکلات اساسی در خانوادههاست. سنتها، اخلاقیات و روشهایی که به تقویت خانواده میانجآمد، بعضا متزلزل شدهاند و دوری از هویت ملی و دینی و پذیرش هویتهای دنیا گرایانه و دور از اخلاقیات انسانی بسیاری از افراد را تهدید میکند. در پی تغییرات ارزشی و حقوقی دهه های اخیر، فروپاشی خانواده با رشد بی سابقهای روبهرو شده است. به گزارش یونسكو در كشورهای صنعتی جهان از هر چهار مورد ازدواج سه مورد به جدایی میانجآمد (سجادی، 1383)
در ایالات متحده محاسبه فراوانی طلاق نسبت به کل جمعیت نشان میدهد از هر هزار نفر، 1/4 نفر اقدام به جدایی میکنند (وارد، 1998). درحدود دو میلیون کودک امریکایی سالانه جدایی والدین را تجربه میکنند (گراسک، 1988). میزان فروپاشی خانواده در کانادا به بیش از 270 هزار نفر در سال 1991 رسید (الان، 2001). در سایر کشورهای اروپایی مانند سوید، دانمارک، مجارستان، فنلاند، المان و فرانسه هر سال بیش از سیصد طلاق در مقابل هزار ازدواج واقع میشود. (گراسک، 1988)
تحقیقات نشان میدهد که کودکان پس از جدایی پدر و مادرشان، در واقع اغلب از اضطراب عاطفی اشکاری رنج میبرند. کودکانی که اضطراب عاطفی شدیدی را در زمان طلاق تجربه کردهاند و در سن قبل از مدرسه هستند، دچار سردرگمی و وحشت میشوند، و معمولا خود را به خاطر این جدایی مقصر میدانند. کودکانِ بزرگتر بهتر میتوانند انگیزههای پدر و مادرشان را برای طلاق درک کنند؛ اما اغلب نگران اثرات آن بر آینده خود بوده و غالبا احساس خشم شدیدی را نشان میدهند. (گیدنز، 1374) روانشناسان با مطالعه همه جانبه و بررسیهایی که به عمل اوردهاند، کودکانی که پدر و مادرشان از یکدیگر جدا شدهاند و یا والدین خویش را از دست دادهاند، معمولا به عوارضی چون ترس بدون دلیل، بیخوابی، بی اشتهایی، اختلال در تغذیه، لکنت زبان، پرخاشگری و تجاوز به دیگران دچار میشوند.
بجز عامل طلاق، دیگر ناهنجاریهای خانوادگی همچون ستیز و ناسازگاری پدر و مادر، نبود روابط گرم و محبتامیز و حمایتگرانه بین والدین و فرزندان و بدرفتاری و خشونت آنان با فرزندان در گرایش افراد به کجروی موثر شناخته شده است (سیگل، 1997). براساس تحقیقات به عمل آمده 96 درصد مجرمین خطرناك در خانوادههای خود تحت تاثیر مشكلات ناشی از جداییهای گوناگون والدین قرار گرفتهاند، 34 درصد از مجرمان خطرناک و 28 درصد از مجرمان اتفاقی، کسانی بودهاند که قبل از پنج سالگی بطور قطعی یا متناوب از پدر یا مادر خود محروم گشتهاند (مساواتی اذر، 1374). 4/60 درصد نوجوانان بزهكار متعلق به خانوادههایی بودهاند كه در اثر مرگ و میر والدین یا طلاق از هم پاشیدهاند، 44 درصد معتادان از سرپرستی خوب والدین محروم بودهاند، 70 درصد افرادی كه گرفتار آسیبهای اجتماعی میشوند، كودكان طلاق هستند، 70 درصد از بیماران روانی، افراد كژخوی و كسانی كه با جامعه و قانون در ستیز میافتند، عموما از خانوادههایی آمدهاند كه به نحوی دچار آسیب و لطمه شدهاند. (همان)
5) با وجود توصیههای تربیتی اسلام و روشهای مبتنی بر آن متاسفانه آمار از روند رو به رشد فروپاشی خانواده، تربیتهای ناصحیح و مشکلات منبعث از نابهنجاریهای خانواده در کشورهای مسلمان حکایت دارند.
طبق گزارشهای آماری، طلاق در كشورهای اسلامی سیر صعودی نگران كنندهای دارد؛ از باب نمونه در عربستان سعودی 24 درصد ازدواجها به جدایی میانجآمد، در كویت به ازای هر چهار ازدواج، یک مورد به طلاق میانجآمد. (مساواتی اذر، 1374) براساس آمار سازمان ثبت احوال ایران، نرخ آمار طلاق در سال 1357، 19/4 و در سال 1386، 31/14بوده است. همچنین در سال 1357 در مقابل هر 1/12ازدواج، یک طلاق ثبت شده، ولی در سال 1386 در مقابل هر4/8 ازدواج یک طلاق ثبت شده است. (محمدی ری شهری، 1387) با توجه به سنت پرهیز از طلاق و استبداد عدهای از مردان در كشورهای اسلامی، آمار یاد شده به هیچ وجه نمیتواند گویای واقعیت فروپاشی نهاد خانواده باشد و بیتردید واقعیت در این كشورها تلختر از گزارشهای رسمی میباشد. (همان)
همه این مشکلات نشان میدهد که خانوادهها نیازمند توصیههای تربیتی و روانشناختی بسیاری برای رویارویی با پیچیدگیهای زندگی کنونی هستند. اکنون برقراری روابط مناسب با همسر و تربیت فرزندان، به سادگی چند دهه گذشته نیست. عوامل موثر بر خانواده به قدری زیادند که برای مقابله با عوامل آسیبزا، نیازمند آموزش و تربیت خانوادهها در سطح ملی هستیم. (سالاری فر، 1385)
با توجه به جایگاه خانواده و نقش آن در تربیت و چالشها و آسیبهایی که خانواده در عرصه جهانی با آن روبروست، همچنین مشکلات و آسیبهایی که خانواده در کشورهای اسلامی و بخصوص ایران با وجود توصیه ها، سفارشها و آموزههای دینی اسلام بر جایگاه خانواده با آن مواجه است اهمیت و ضرورت موضوع مورد تحقیق ضروریتر میگردد.
6) متون دینی اسلام، یعنی آیات نورانی قرآن کریم و کلمات پیامبر (ص) و معصومان (ع)، که مسئولیت هدایت و تربیت بشر را به دوش دارند سرشار از توصیههای کارآمد و متناسب با عصر حاضر در باب اساسیترین مسائل خانواده و جزییترین موارد آن در رابطه با ساختار و کارکرد میباشد. به عبارتی دیگر، علاوه بر ساختار خانواده، اهداف تشکیل آن نیز، از گزارههای متون اسلامی استنباط میگردد. بهرهمندی از پیشینه فرهنگی و علمی غنی و کارآمدی برای رویارویی با مسائل خانواده در قالب مجموعه تعالیم اسلامیدر این مورد، به نظامی رهنمون میشود که پاسخگوی نیازهای مادی، روانی و معنوی خانوادههاست. بنابراین بحث و بررسی پیرامون خانواده، با توجه به اهمیت ساختار و کارکردهای حیاتی خانواده و با عنایت به غنای آموزههای اسلام در این زمینه، با لذات و به خودی خود دارای اهمیت است.
موارد برشمرده فوق همچون آمارهای نامبرده و مشابه آن، حکایت از ناهنجاریها و آسیبهای گوناگون موجود در خانواده است. هر چند بروز و وجود این مشکلات میتواند زمینهها و بسترهای ایجاد متعدد و متفاوتی داشته باشند؛ لیکن در نگاهی مجموعی و کلی میتوان عمدهترین علل آن ها را به دو بعد اساسی و قابل توجه ساختار و کارکرد، بهعنوان مهمترین ابعاد، مرتبط دانست. برطبق این بیان، در بعد ساختار، چنانچه معیارهای صحیح، برای تشکیل بنای خانواده در نظر گرفته نشود و یا به درستی لحاظ نگردد، ساختاری نااستوار به وجود میاید که احتمال فرو پاشی آن دور از انتظار نخواهد بود. پایهگذاری ساختار صحیح، علاوه بر اهمیت ذاتی و بنیادی و عاملیت در استحکام اولیه بنا، در رسیدن به کارکردها نیز تاثیر خواهد داشت. در این نگرش برخی از عوامل ناهنجاریها به بعد کارکرد منسوب میشود، که میتوان از آن ها با عناوین عدم کارکرد یا کارکرد بد خانواده یاد نمود. بنابراین اساس و ریشه مشکلات در این راستا به مسائل ساختاری و کارکردی مرتبط میگردد.
7) بسیاری از پژوهشهای انجام شده در این زمینه در عین ارزشمندی فراوان، بر معضلات و مشکلات بوجود آمده پس از ازدواج و آن هم از منظر روانشناسی، حقوقی، جامعهشناسی و امثال آن متمرکز شده است. در مجموعه تحقیقات انجام شده، به ماهیت این نهاد تربیتی، فلسفه تشکیل و کارکردهای آن با نگاه کلان و رویکردی دینی، پرداخته نشده است. بنابراین فلسفه و چرایی تشکیل ساختار خانواده همچنان از سوالهای بدون پاسخ میباشد. علاوه بر این، بررسی کلی کارکردها با در نظر داشتن رابطه ساختار و کارکرد در بینش مجموعهای از ضرورتهایی است که مورد غفلت واقع شده است و سوالهای چگونگی ترسیم ابعاد ساختاری و کارکردی در آموزههای قرآن و تبیین دلالتهای تربیتی این ابعاد انچنان که شایسته است، پاسخ داده نشده است. پرداختن به این مسائل، علاوه بر شفاف و واضح نمودن مجهولات موجود، مسیر رسیدن به پاسخ پرسشهای متعدد دیگر را نیز هموار میسازد.
1- تبیین ابعاد ساختاری خانواده براساس آموزههای قرآن (چیستی خانواده)
2- تبیین ابعاد کارکردی خانواده براساس آموزههای قرآن (چرایی خانواده)
3- تبیین دلالتهای ابعاد ساختاری و عملکردی خانواده مبتنی بر آموزههای قرآن در امر تربیت (چگونگی خانواده)
1- ابعاد ساختاری خانواده در آموزههای قرآنی چگونه ترسیم گردیده است؟
2- ابعاد کارکردی خانواده در آموزههای قرآنی چگونه ترسیم گردیده است؟
3- دلالتهای ابعاد ساختاری و عملکردی خانواده مبتنی بر آموزههای قرآن در امر تربیت چگونه است؟
خانواده را از دیدگاههای مختلف میتوان تعریف کرد که پارهای از آن ها سطحی و پارهای دیگر عمقی است. واضح است که هرچه دیدگاه عمیقتر باشد، شناختی کاملتر و قابل اعتماد تر بدست میاید و هرچه شناخت از خانواده کاملتر و عمیقتر باشد، بهتر میتوان به این نهاد مقدس، رونق بخشید و تزلزل و ناپایداری را از محیط آن دور ساخت.
خانواده تعاریف متفاوتی دارد که نه تنها براساس فرهنگ ها، بلکه در درون یک فرهنگ نیز بر پایه دیدگاههای مختلف فرق میکند.
خانواده مجموعهای از افراد خویشاوند است که از طریق ازدواج، از طریق نسبت یا از طریق فرزند خواندگی به یکدیگر متصلاند و زیر یک سقف زندگی میکنند. یعنی بر دو اصل خویشی و همزیستی متکی است. (بوردیو، 1380)
شرفی به نقل از مرداک مینویسد: خانواده یک گروه اجتماعی است که اعضای آن بوسیله دودمان، ازدواج، یا فرزند خواندگی با یکدیگر پیوند برقرار میکنند و نیز کسانی که در زندگی با هم از تشریک مساعی در تامین درآمد، اقتصاد زندگی و نگهداری از فرزندان برخوردار هستند. (محمودیان، 1388)
علاوه بر دو تعریف ساختاری و کارکردی، دهها تعریف دیگر در مورد خانواده وجود دارد. (منادی، 1385)
برخی محققان اسلامی نیز تعاریف دیگری بیان داشتهاند:
عنصر اصلی تشکیل دهنده خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بسته اند و بعد فرزند یا فرزندانی برجمع آن ها افزوده شده است. (بهشتی، 1385)
فروهی با عنایت به مضمون آیه سیزدهم سوره مبارکه حجرات این تعریف را برگزیده است: خانواده عبارت است از کوچکترین واحد تشکیل دهنده هر جامعه، که حداقل از یک زن و شوهر تشکیل شده است و با فرزندان تکمیل میشود. (فروهی، 1384)
قائمیمعتقد است که خانواده به مفهوم محدود آن عبارت است از یک واحد اجتماعی ناشی از ازدواج یک زن و مرد که فرزندان پدید آمده از آن ها آن را تکمیل میکند. (قائمی، 1373) همچنین خانواده را شامل «مجموعهای از افراد میداند که به هدف و منافع مشترک زیر سقفی گرد هم میایند.»
در تعریف شورای عالی انقلاب فرهنگی، نهاد خانواده جزء عوامل موثر در تربیت شمرده شده و شامل پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده و بستگان ذکر شده است.
منظور محقق از خانواده در اینجا، همسران (پدر و مادر) و فرزندان آنان میباشد. خانوادهای که در تعریف جامعهشناسی، خانواده هستهای نامیده شده متشکل از والدین و فرزندان متعلق به آنان است که جدا از دیگر بستگان و با یکدیگر زندگی میکنند.
ساختار به معنی ساختمان، ترکیب، سبک، سازمان، بنا، تشکیلات دادن، پیریزی کردن، چگونگی ساختمان چیزی، همچنین ترتیب اجز ا و بخشهای یک جسم و معادل آن واژه structure میباشد. (معین، 1390)
بعد ساختاری مشتمل بر اعضا است که چارچوب و بدنه خانواده را تشکیل داده و الگوهای پیوند میان اعضای خانواده میباشد. از نظر ساختاری ماهیت دوتایی ، زن و شوهر، هر یک از والدین و فرزندان، ارتباط فرزندان مورد توجه قرار میگیرد.
خانواده به عنوان یک نهاد میتواند واجد ساختارهای متفاوتی باشد. هر ساختاری از ابعاد و ویژگیهای ذاتی و عرضی برخوردار است. ویژگیهای ذاتی در واقع ویژگیهای هویتساز هستند. برای تعیین ساختار هر نهاد لازم است که ویژگیهای ذاتی آن نهاد کشف شود. ویژگیهای منعطف و زمانمند نهاد به جنبههای غیرذاتی نهاد برمیگردد. اینکه خانوادهها چگونه هنجارهایی را برای رفتارخود و رفتار قابل قبول اعضای خود بوجود میآوردند در زمرهی مطالعه ساختاری خانواده قرار میگیرد.
ازدواج شرط اساسی تحقق ساختار خانواده است که با توجه به تنوع الگو درگستره زمانها و فرهنگها و نگرشهای ارزشی گوناگون نسبت به هر یک از این الگوها شامل تعاریف متفاوتی است. دو فرد بهعنوان عناصر تشکیل دهنده این بنیاد میباید دارای حداقل ویژگیهایی همچون تخالف جنسی، روابط جسمانی، پایایی و قرارداد اجتماعی باشند.
از دیدگاه اسلام نیز، مفهوم خانواده مستلزم مفهوم ازدواج بوده، لذا قیود، شرایط و پیش شرطهای تربیتی اخذ شده در ازدواج بطور غیرمستقیم، مفهوم خانواده را تهدید میکند، هرچند عکس این مطلب کلیت نداشته و نمیتوان ازدواج را مستلزم تشکیل خانواده دانست. صفات اخلاقی مورد نظر برای طرفین که به طور ضمنی در آیات به آن ها اشاره شده است بهعنوان بخش مهم ساختار مدنظر میباشد.
به غیر از ساختار ذکر شده از نمونههای دیگری که در آیات بدانها اشاره شده و ذیل این مقوله جای دارند میتوان فرزندخواندگی، فرزندان همسران و چندهمسری را نام برد.
کارکرد در لغت به مفهوم عمل و کار و کردار و فعل، رفتار، زحمت، خدمت (فرهنگ معین) و معادل آن واژه function میباشد.
کارکرد گزاره ناظر به بیان اثر و نتیجه مطلوب (مورد انتظار) از فعالیت نظام (یا زیر نظام) که برای تحقق غایت و انجام رسالت هر یک از عوامل و نهادهای تربیتی ضروری باشند. همچنین کارکرد را فعالیت یا کلیت فعالیتهای یک موجود مرکب که نتوان آن را به هیچ یک از اجزا به تنهایی نسبت داد.
بعضی کارکرد را مفهوم عامیدر نظر میگیرند که شامل دو قسم مثبت و منفی میشود اما گروهی دیگر، واژه کارکرد را مترادف با کارکرد مثبت به کار میبرند و در نتیجه آن را مقابل کارکرد منفی قرار میدهند.
در ضمن، مثبت بودن یک کارکرد لزوما بدین معنی نیست که هم نسبت به جامعه و هم نسبت به فرد مثبت باشد. گاهی یک کارکرد نسبت به جامعه، مثبت و نسبت به فرد، منفی است و بالعکس؛ برای مثال جامعهای ممکن است برای بقای خود به اعضای جدیدی نیاز داشته باشد، ولی یک بارداری اضافه میتواند برای مادر یا خانوادهای خاص، باری تقریبا تحمل ناپذیر باشد، یا فرزند اضافه میتواند دلیل قدرت جنسی مرد محسوب شود، اما جامعه به عنوان یک کل ممکن است دچار اضافه جمعیت باشد.
در این بحث گاه با نگاه توصیفی و تبیینی به بررسی کارکردها یا نتایجی پرداخته خواهد شد که نهاد خانواده در واقعیت عینی برای اعضای خانواده و برای کل نظام اجتماعی به بار میاورد. چنانچه با نگاه هنجاری به بررسی غایات مطلوب زندگی خانوادگی بپردازیم تعبیر اهداف خانواده برای اشاره به این رویکرد بکار میرود. البته از آنجا که اصطلاح کارکردها شامل نتایج مثبت و منفی و نیز آشکار و پنهان است، (ساروخانی، 1370) مصادیق کارکردها و اهداف بطور کامل بر یکدیگر منطبق نیستند زیرا اهداف فقط به غایات مثبت و آشکار اطلاق میشود. از سوی دیگر کارکردها به نتایج تحقق یافته اختصاص دارد درحالی که اهداف ممکن است تحقق خارجی نیابند. لیکن از آنجا که در بحث پیش رو، معنی نخست و مثبت کارکرد مورد نظر میباشد، منظور از بعد کارکردی، اهدافی است که تشکیل و مساعی خانواده در راستای تلاش برای رسیدن به آن هدفهاست. میتوان ادعا نمود که دستیابی به این اهداف باعث ثبات، استحکام، کارایی و رشد مطلوب خانواده میگردد.
منظور از دلالتهای تربیتی، اصول تربیتی است که از نتایج بررسی مباحث ساختار و کارکرد بدست میاید. بدین منظور از گزارههای توصیفی و تجویزی بدست آمده در مباحث ساختار و کارکرد و با روش قیاس عملی، اصول یاد شده استنتاج میگردد.
منظور رهنمودها، توصیهها و دستورات قرآن است که با مراجعه به آیات شریف قرآن، تفاسیر معتبر و روایات صحیح، توسط محقق به صورت مستدل استخراج میگردد.
قیمت :37500 تومان